از سوی دیگر، #راوانای عفریت از همه مردم باج و خراج میگرفت. روزی سراغ عابدی رفت، عابد گفت: من مالی ندارم، خونم را بگیر! راوانا خون را گرفت و در خمرهای کرد. مدتی بعد از خمره صدای آدمیزاد آمد. درونش را نگاه کردند و دختری در نهایت زیبایی دیدند. #راوانا خواست دختر را تصرف کند، اما پیشگویان گفتند...