#قصه پردازی
ای کاش یلدا شاهد یکجا بودنمان بود!
باهم سفرهِ یلدایی میچیدیم.
من سفره را پهن میکردم، تو هندوانههای قاچ کرده را میآوردی، من اناری را که از باغ عشق چیده بودیم میآوردم، تو توت و سنجد را.
من شمعها را بر دور سفره تزئین میکردم و تو با نور نگاهت روشنشان میکردی، من فال...