...و مردی که از فراق اشکهایش را از خودَش پنهان میکرد
[به جای گُل درخت صبر میکاشت تا شاید برآید رو سفید]
بیست سال را یه روز و شب به کامش تلخ میکرد
درخت صبر هم از صبرش بُرید، اما عاشق را تنها امید، صبر است و بس....
امان از انتظار، انتظار، وانتظار.....
سجادمیرزاپور
#تکست #نوشته #انجمن #رمان