کاربرد هشتگ پارت_یازدهم

  1. M

    در حال تایپ رمان بی‌صدا گریه کن | ملیکا یکتا کاربر انجمن یک رمان

    *** بی‌حوصله مانتوی کتانم را می‌پوشم و چادرم را رویش می‌اندازم... . - تینا حاضر شدی؟ با صدای خانم‌جان از اتاق بیرون می‌آیم و می‌گویم: - خوبه لباسم؟ - خوبه. بی‌مقدمه در آغوشش می‌گیرم و می‌گویم: - بابت همه‌چی ممنونم خانم‌جان. - تینا؟ - جانم خانم‌جان؟ با بغض می‌گوید: - حلالم کن مادر... به‌ خدا خودت...
عقب
بالا