ریل ،عاشق قطار بود
سیل زد عشقو از چشاش روند
حسرت یه شعر شاعرانه خوند
تصویر یه قاب جاودانه شد
دو تا خطی که تا مرز سیل رفت
خاطراتی که با مزه میل کرد
مسیر هارو میدید سخته....هی رفت
تلخی کی موندگار بود و کی شب؟!
قطار منم و اون ریل تویی
تنهایی؛ سیلی که دنبالمون دویید
تا یه جایی که یکی از ما کم...