متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

فریاد های بی صدا

  1. FATEME078❁

    شاعر‌پارسی اشعار فاضل نظری

    ای بی وفای سنگدل قدرناشناس! از من همین که دست کشیدی تو را سپاس با من که آسمان تو بودم روا نبود چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس آیینه ای به دست تو دادم که بنگری خود را در این جهان پر از حیرت و هراس پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟ کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت...
عقب
بالا