متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

جانان.م

  1. دلبـر که جان فرسود از او

    ویژه رمان گلوله‌ای که در سرم بود، مرا کشت | جانان.م کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 5157 ناظر: @F.MIRI❁ تگ: ویژه خلاصه: ماه‌دخت دختری به ظاهر معمولی است که با دغدغه‌های غیرمعمولی، روزگار می‌گذراند. او تنی زخمی از یادگاران گذشته دارد و درگیر بازکردنِ کلاف سردرگم زندگی‌اش با مردی متفاوت ملاقات می‌کند. فرهاد و مهناز دو دلداده‌ی جوانی هستند، که آغاز جنگ بر زندگیشان تأثیر...
  2. دلبـر که جان فرسود از او

    رتبه سوم عاشقانه رمان سِریت | جانان.م کاربر انجمن یک رمان

    "به نام خالق سیال ذهن" کد رمان: 4063 ناظر: @Fatima_rah85 تگ: ویژه، رتبه‌ سوم عاشقانه *سِریت، لغتی در اصطلاح محلی است. در زبان لری به معنای ساقه‌های باقیمانده‌ی گندم در زمین کشاورزی است. آن‌چه که بعد از درو بر جای می‌ماند و فاقد ارزش است. در این‌جا حاصل دسترنجی که به یغما رفته، مد نظر نویسنده...
عقب
بالا