ناتوان در زیر پاهای غزل افتاده ام
خنجر خود را بزن ای عشق من آماده ام
دیگر این چشمان من خلوتسرای شرم نیست
چون به پای اعتبار عشق دل را داده ام
من به جام سرخ لبهای شکربارت هنوز
تشنه ام، با اینکه دریاگرد و دریازاده ام
در موازات تو امشب چون کویری تشنه لب
بی تکلف بی تجمل در لباسی ساده ام
من برای...