عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهسا مجدر(غزل لنگرودی)

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
ناتوان در زیر پاهای غزل افتاده ام
خنجر خود را بزن ای عشق من آماده ام

دیگر این چشمان من خلوتسرای شرم نیست
چون به پای اعتبار عشق دل را داده ام

من به جام سرخ لبهای شکربارت هنوز
تشنه ام، با اینکه دریاگرد و دریازاده ام

در موازات تو امشب چون کویری تشنه لب
بی تکلف بی تجمل در لباسی ساده ام

من برای روی پای خویش ماندن سالهاست
همسفر با پیچ و خم های بلند جاده ام

گم نکردم خویش را با اینکه محتاجم به عشق
دین اگر در من نباشد لااقل آزاده ام...!​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
بی ثمر افتاده ام دنبال همخونی که نیست
دست حسرت داده ام بر دست مجنونی که نیست

در سکـوت ممتد شب های تابستـانی ام
عشق بازی می کنم با چشم مفتونی که نیست

من چه گویا دیده ام از روزن این زندگی
شعر را در حسرت احساس موزونی که نیست

آه سردی می کشم با جام اندوهی به دست
در تمنای فقط یک جرعه افسونی که نیست

می کشم خود را به جرم عشق بر دار جنون
حکم اجرا می شود با نام قانونی که نیست

از«غزل» بیتی بخوان با شرط مفهومی که هست
عشق را تعریف کن منهای مضمونی که نیست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
سنگی و بخشش های گوهر را نمی فهمی
حال دل یک عشق دیگر را نمی فهمی

نشنیده می گیری مرا شاهین بی پروا
دنیای حساس کبوتر را نمی فهمی؟

تا مثل من دنیا نبندد بالهایت را
بر شانه هایت حکمت پَر را نمی فهمی

وقتی نباشی منتظر سر تا به پا هر روز
این چشمهای خیره بر در را نمی فهمی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
یاد آن شبها که با نامت نیایش داشتم
با خیال سرکشت هرشب کشاکش داشتم

من که لاف پاک بودن می زدم از هرگناه
پیش چشم فتنه انگیز تو لغزش داشتم

کاشکی تنها خیالت سهم احساسم نبود
کاشکی یکبار هم دستِ نوازش داشتم

آسمان هم مثل تو هرگز مرا باور نکرد
بی خود از این ابرها امّیــد بارش داشتم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
باز در آینه ی چشم تو حیرانم و بس
جاری ام کن که من امشب خود بارانم و بس

باز چون موم به دستان تواَم شکل پذیر
یا که چون باد به تسخیر سلیمانم و بس

لنگر انداخت دلم بر سر یک مشرق سبز
در رگ و ریشه و اندیشه ی گیلانم و بس

گرچه رنجیده ام از هر چه خزان اما شکر
که در این عالم وحشی فقط انسانم و بس​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
شاید سزای من بود تقصیر هیچ کس نیست
یک عمر بی تو کمبود تقصیر هیچ کس نیست

پیغمبـر خیالم توجیـه کـرد غم را
وقتی به جمله افزود تقصیر هیچ کس نیست

کم یا زیاد باید در یک غزل بگنجم
آه این مدار محدود تقصیر هیچ کس نیست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
باید از نیلـوفر آبی شـدن دل برکنـم
تا تحمّـل را بینـدازم به دور گـردنم

چشم می بندم بروی هرچه تاریکی و بعد
با خودم تکرار خواهم کرد من از آهنم

بازی عشق است می دانم که می سوزاندم
مثل یک پروانه گرد آتشت چرخیدنم

عاشقی را بعد تو باید که بوسید و گذشت
سیرم انگار از غزل یعنی خدایا این منم؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
به دوش ثانیـه سربـار بـا تحمّل درد
عبور می کنم از حجمِ سنگیِ پل درد

کشیده اند دلم را به نیش حادثه ها
به من نگاه کن ای غم به چشم سمبل درد

غم آمده است که جولان کند درون دلم
ببین که خانه خرابم من از تعامل درد

همیشه دست تظاهر دهان ما را دوخت
که در سکوت بروید حقیقتِ گُل درد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
از من چه می ماند برای تو؟نمی دانم!
جز زخم های کهنه از تیغ خ**یا*نت ها
در اعوجاج سطرها گم می شوی آرام
یک وحشیِ غرقِ تمدن می شود تنها...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
از روزهای متصلِ توی خوابگاه
از راه های ساخته با چند اشتباه
از صبحِ زود و وسوسه ی خواب بیشتر
افتِ فشار و عق زدنِ توی مستراح

از فلسفیدن من و استاد در کلاس
فرقِ میان سرقت اشعار و اقتباس
زنگ بلاغت و هوس چرت بلبلی
پرسیدن سوال و منِ گیج و بی حواس​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا