کد رمان: 5797
ناظر: @❁S.NAJM
خلاصه: بهم گفت تنها کسی که حق آسیب زدن بهت رو داره منم! چون تو مالِ منی؛ چون تو زن منی... اما نمیدونستم این مالکیت طعم خون و اسارت داره نه خویِ عشق!
پس مجبور شدم به موندن تا بتونه در تاریکترین اعماق روحش زندانیم کنه...
کد رمان: 5641
ناظر رمان: @Abra_.
خلاصه:
النا پانزده سال خود را حبس کرده و در زندگی بیرنگ و روی خاکستریش فرو رفتهبود. او سعی میکرد دختر خوبی باشد، جیغ نکشد، سکوت کند و مطابق میل او باشد تا به سرنوشت دردناک خواهرش دچار نشود. اما هیچ چیز آنطور که باید پیش نرفت، موانعی اطرافش پدیدار شد و با...