کد رمان: 5798
ناظر: @L.latifi❁
شاهدخت، دختری گریزان از نامی که پدر بر او نهاده، سالها پیش در نور لرزان شمعها، عشق نوجوانیاش زیر دستانِ قاتلی بیهویت گردن زده شده.
اکنون سالها از آن شب نحس میگذرد؛
اینبار برای بازپسگرفتن غرور، از هر مانعی میگذرد و به دل خطر میزند.
او قاتل احساساتش را...