معمایی جنایی

  1. fatemehm.asl

    در حال تایپ رمان من ارگ بمُ تو نقش جهانی | فاطمه محمدی اصل کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 5798 ناظر: @اِللا لطیفــی یک شاخه گل، یک بوسه‌ی ناگفته. دختری شاهدخت نام، مردی با نقاب و صدایی از دور که سونات مهتاب را آرام می‌نواخت. صبح زود، مرد از کشور رفت، و زنی زنده ماند که انگار مرده بود. هفت سال می‌گذرد. نور صحنه دوباره روشن می‌شود. همان مرد نقاب‌دار، همان چشم‌های آبی، اما...
عقب
بالا