کد رمان: 5656
ناظر: @L.latifi❁
خلاصه: همهچیز از یک جرقه آغاز شد. جرقهای بزرگ به نام مرگ. تنها کسی که میتوانست از زیر بار این آوار برخیزد، قطعاً ققنوس بود. ققنوسی که از میان شعلههای شیطان برمیخیزد و روی بالهایش نقش انتقام خودنمایی میکند. بیشک نام این ققنوس در زمرهی اولاد شیطان مقرر...
بسم تعالی
درود. نقدی؟ نظری؟
ژانر: پلیسی، جنایی، تراژدی.
خلاصه:
انگشت اشارهای روی ماشه قرار میگیرد و به ناحق خونی ریخته میشود. غم عزیزِ از دست رفتهاش روی شانههایش سنگینی میکند؛ ولی او برای از بین بردن زیر و بم این بازی، باید بماند؛ غافل از اینکه خود او، اردشیر جاوید، سالهاست که مهرهی...