نه، تموم شد...
چقد سنگتو به سینه زدم
پشتت هرچی که شد، دراومدم
همون سنگاتو به سرم زدی
از خجالت من دراومدی
بیشتر از تنهایی، از همدم نامردت بترس
دلیل خنده و گریه ات یکی مسخره اس
اصن میگذرم و می زنم زیر همه چی
به من چه، هر چی من خواستمش و اون نخواستتم
تو ام هر موقع به ما می رسی
همش گوشه کنایه می زنی...