من تنهای بدون تو
به دلم یاد داده بودم بمونه تو خونش
گفتم هرکی اومد بگو بره بگو نه
ببین چه چشمایی داری که به چشم اومد
اندازه همه شبا شمعتم
آب و نون چیه قد هوا لنگتم
دستات سرد باشه اراده کنی یه ساعت بم وقت بدی
برات گرمه شهر
بالاخره یه رو میرسه که
دستاتو میگیرم و میشی مال خودم
بالاخره یه رو میرسه...