جان من به لب آمد صبرم سر آمد افتاده به دامت
دل در گرو ات دادم و مارا چه ملامت
من که عاشق نبودم شدم دیوونه عشق بلا بود شدم من بلا گردونت
از من دلداده بی تو چی میمونه دلبر جانم
راحت دل را دیدم که آوردی به چنگ من تسلیمم دیگر بیا با من نجنگ
وای از عشق زیبا و شور انگیزه هی تو میخندی هی من دلم...