- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
گل به چه درد می خورد.خشک می شود ومی ریزیش دور.هندوانه خوب است.کمپوت خوب است.تازه کمپوت هم خوب نیست.میوه تازه بهتر است.سیب وگلابی وانگوروانار.
مادرگفت:
نه انارخوب نیست.خوردنش سخت است.ممکن است آبش بچکد روی ملافه های سفید . ببین چه جور همه چیزتمیز است.این جا صبح به صبح ملافه ها را عوض می کنند.خودم دیدم.
اما عباس گریه کردوگفت:
من گل می خوام.سبد بزرگ گل.مثل آن سبد.ببین برای مریض کناریم چه سبد گلی آوردند.آن وقت شما برای من هندوانه آوردید.
همه دورعباس جمع بودند.خاله عمه پسرعمو دخترخاله زهره.زهره گفت:
خب چه عیبی داردبرایش گل بیاوریم.دفعه بعد برایت گل می آوریم.
-شاید تا دفعه بعد مرخصم کردند.من گل می خواهم.
مادر گفت:
-گل مصنوعی می آوریم که بماند.وقتی هم مرخص شدی با خودمان می آوریمش...
مادرگفت:
نه انارخوب نیست.خوردنش سخت است.ممکن است آبش بچکد روی ملافه های سفید . ببین چه جور همه چیزتمیز است.این جا صبح به صبح ملافه ها را عوض می کنند.خودم دیدم.
اما عباس گریه کردوگفت:
من گل می خوام.سبد بزرگ گل.مثل آن سبد.ببین برای مریض کناریم چه سبد گلی آوردند.آن وقت شما برای من هندوانه آوردید.
همه دورعباس جمع بودند.خاله عمه پسرعمو دخترخاله زهره.زهره گفت:
خب چه عیبی داردبرایش گل بیاوریم.دفعه بعد برایت گل می آوریم.
-شاید تا دفعه بعد مرخصم کردند.من گل می خواهم.
مادر گفت:
-گل مصنوعی می آوریم که بماند.وقتی هم مرخص شدی با خودمان می آوریمش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.