متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متفرقه °×ɢᴏᴏᴅ ɴɪɢʜᴛ×°

  • نویسنده موضوع ༆ALN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 564
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #11
پشت درختی پناه گرفتم و سعی کردم صدای نفس های هیجان زدم به گوش مرد قد بلندی که جنازه ای رو پشت سرش میکشید نرسه.
مرد جنازه رو رها کرد و شروع کرد به کندن گودال یا چیزی که شبیه اون بود.
قلبم به شدت می تپید.
گردن کشیدم تا بتونم جنازه رو شناسایی کنم ؛ نور کم رنگ ماه روی صورت خون آلودش افتاده بود اما همین قدر نور کافی بود تا از ترس به خودم بلرزم؛
اون جنازه من بودم!​
 
امضا : ༆ALN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] t.sh

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #12
شیش ماه از گم شدن پسرم میگذشت
یک روز صبح دستِ کوچیکش رو قطع شده توی یه مشما توی اتاقش دیدم
کنار اون نوشته بود:متشکرم!پسرت واقعا خوشمزه بود !​
 
امضا : ༆ALN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] t.sh

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #13
همسرم بارها با ترس منو بیدار کرده و گفته خونه آتیش گرفته
و من هرگز جرئت نکردم بهش بگم تو آتیش سوزی مرده!​
 
امضا : ༆ALN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] t.sh

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #14
°° بعد از این که برادر بی‌جون‌ـم رو دیدم، آروم از ماشینِ داغون‌شده به بیرون خزیدم.
°° تقریبا بیرون اومده بودم که متوجه شدم مادرم از ماشینی که به ما زده بود بیرون اومد، هق‌هق می‌کرد و سرِ راننده داد می‌زد: «تو اشتباهی اون پسرِ دیگه‌ام رو کشتی!»
 
امضا : ༆ALN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] t.sh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا