آقای مغرور خانم لجباز که واقعا عسل شجاع بود و قلبم را بوسید که مردهای واقعی رو نشون داد، مردهایی که تو این دوره زمونه خیلی کم هستن. مثلا اون اتفاقی که برای آساره افتاد، و یاشار که پسر خالهی ناتنیش بود، واقعا براش زحمت کشید و باورش داشت که اون همچین کاری نکرده و واقعا برادر بود و جاوید که مردونه پای عشقش وایساد و ب دنبال مقصر ماجرا گشت. الان عاشقا همشون کشکین، یعنی اگر همچین اتفاقی برای عشقشون میافتاد، حتما اون دختر رو مقصر میدونستن. البته آساره هم گول اعتماد نابجاش رو خورد و اون مشکل و صورت سوختش بود.
ای کاش مردامون هم مثل اون داستان باشن و مثل خانوادهی اول آساره ک میخواستن بچهی ۹ ساله رو به یه مرد سه زن دار تریاکی بدن نباشن!
هوووف چقد حرف زدم^_^