You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار گریه می آید مرا| آریانا احمدیراد کاربر انجمن یک رمان
- وضعیت
-
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
«به نام خالق جان»
.
.
.
| مجموعه اشعار: گریه می آید مرا |
.
.
.
| شاعر: آریانا احمدی راد RAD. |
.
.
.
| مقدمه |
میروی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد
میروی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد
( امیر خسرو دهلوی )
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
بی تو من تنها میان این خیابان چه کنم؟
تو بگو با شب و این دیدهی گریان چه کنم؟
سقف دستانت مرا شیدا نگه داشت، ولی
حال امانم نیست با سوز زمستان چه کنم؟
منم آن گرگ بیابان که همه درد ز اوست
بی درمان تک و تنها در بیابان چه کنم؟
سهم من از تو فقط رویایی بیش نبود
بیوفا برگو که من سر در گریبان چه کنم؟
هر کجا من را کشند واهمهای نیست که نیست
ترسم از آن است که بی ارابهران چه کنم؟
ذهن آشوبم مرا از پای در آورد چه سخت!
ای دریغا من با حال پریشان چه کنم؟
***
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
او چه داند که دلم در خاک مدفون شده است
دل سودا زدهام بی او جگرخون شده است
او چه داند که شبم لحظه به لحظه یاد اوست
خواب ماتم زدهام در بند واژگون شده است
ذهن آشفتهی من سازد خیالات محال
خواه ناخواه در خیالم او مجنون شده است
سِحر چشمانش گریبانگیر کرد افسار ما
تن و جان، حیران و نافرمان افسون شده است
دردِ دل با کس نگفتم گرچه در خلوت خویش
رود چشمان سیه گونم چو جیحون شده است
بارالها ! نزد من بنگر که سخت درماندهام
ای دریغا! منع نکن این حال محزون شده است
***
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
دل نخواهم، جان نخواهم، من نخواهم مرهمی
جان دمی در جان من ، آن کیست خواهد همدمی؟
کشتی ات بر گل نشست بر دل ساحل گون من
من تو را خواهم فقط نه هیچ دوست یا خادمی
***
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
شود آیی مرا از خود بیخود کنی باز؟
شوی محرم اسرارم، همان همدرد و همراز؟
نواختی تار، رقصان کردی این تن را به آسانی
بخوان تا شوم آن کولی سوداگر، بی ساز.
شوم بی تاب آن چشمان مخمور سیه گون
که ما را کرد رام و کرد ما را رویا پرداز
***
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
دوستش داشتم اما آری او بود که رفت
دل من عاشق دلخستهی او بود که رفت
گفتم ای یار بدان لیلی منم دانی تو؟
سر به زیر انداخت به لیلی او بود که رفت
دل غم خوردهی من هر شب دید رویایی،
باز هم در رویا، سایهی او بود که رفت
***
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
گر تو خواهی ذرهای جان، جان فدایت باشد
جان به لب آید اگر عشق در نگاهت باشد
بال زنان پرواز خواهم کرد من هفت آسمان
گر بگویی دل من غمخوار جانت باشد
آخرین ویرایش
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
دراسارت نگاهم مانده است چشمان تو
جان که هیچ دار و ندارم همه هیچ قربان تو
ای امان رخصت بده جانی بدم در جان من
من جنون را دوست میدارم شوم همسان تو
آخرین ویرایش
- وضعیت
-
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.