- ارسالیها
- 1,416
- پسندها
- 4,783
- امتیازها
- 27,173
- مدالها
- 2
- نویسنده موضوع
- محروم
- #1
یک مرد ۷۰ ساله امریکایی حاضر به دزدی از یک بانک شد تا دیگر در خانهاش زندگی نکند.
لارنس جان ربپل یک ظهر را برای دزدی انتخاب کرده بود، او قدم زنان وارد بانکی در کانزاس شد، در حالیکه اسلحهای را که تازه خریده بود، در جیب حمل میکرد، او که دست نوشتهای همراه خود داشت، آن را روی باجه بانک قرار داد و ساک مشکلی همراهش را به سمت کارکنان گرفت. «همراه خودم یک اسلحه دارم، پولها را قبل از اینکه شلیک کنم، داخل کیف بریزید!»
آنهایی که فهمیده بودند اوضاع از چه قرار است، ترسیده بودند و دیگران را با نگاههایشان از موضوع باخبر میکردند، وقتی کیف لارنس پر از پول شد، او به جای اینکه بانک را ترک کند، در لابی نشست و به اطراف خیره شد، نگهبانهای بانک هم که دیگر از ماجرا باخبر شده بودند، به لارنس نزدیک شدند...
لارنس جان ربپل یک ظهر را برای دزدی انتخاب کرده بود، او قدم زنان وارد بانکی در کانزاس شد، در حالیکه اسلحهای را که تازه خریده بود، در جیب حمل میکرد، او که دست نوشتهای همراه خود داشت، آن را روی باجه بانک قرار داد و ساک مشکلی همراهش را به سمت کارکنان گرفت. «همراه خودم یک اسلحه دارم، پولها را قبل از اینکه شلیک کنم، داخل کیف بریزید!»
آنهایی که فهمیده بودند اوضاع از چه قرار است، ترسیده بودند و دیگران را با نگاههایشان از موضوع باخبر میکردند، وقتی کیف لارنس پر از پول شد، او به جای اینکه بانک را ترک کند، در لابی نشست و به اطراف خیره شد، نگهبانهای بانک هم که دیگر از ماجرا باخبر شده بودند، به لارنس نزدیک شدند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.