متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار معمولا

  • نویسنده موضوع HaNa_Ne
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 452
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

HaNa_Ne

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
883
امتیازها
4,953
  • نویسنده موضوع
  • #1
معمولا تو خوردن چه چیزی با بقیه مسابقه میدی؟!
 
امضا : HaNa_Ne

HaNa_Ne

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
883
امتیازها
4,953
  • نویسنده موضوع
  • #3
مامانم خالم اینارو برای شام دعوت کرده بود کلا من و دختر خالم عین چیز ته دیگ میخوریم!تو خونه ما و خانواده اونا کسی جز ما ته دیگ نمیخوره!برای همین بعد شام با یه بشقاب پرع ته دیگ رفتیم تو اتاق من و آبجیم هواسمون نبود در اتاقم رو قفل کنیم شروع کردیم به خوردن یهو مامانم وارد اتاق شد!کلا نمیذاره ته دیگ بخورم میگه دختر بچه ای دندونات...و... و به هردومون یه پس گردنی زد و بشقابو ازمون گرفت:|
 
امضا : HaNa_Ne

Vini.

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,715
پسندها
16,127
امتیازها
40,573
مدال‌ها
20
  • #4
هیچی :30:
 
امضا : Vini.

R.E.A

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
473
پسندها
4,930
امتیازها
21,583
مدال‌ها
1
  • #5
لواشک
هرچیز کاکائویی
 
امضا : R.E.A

Dark Angel

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
816
پسندها
15,506
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
  • #6
معمولا گوجه سبز و توت فرنگی:458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:
 

Zhina

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
273
پسندها
10,969
امتیازها
27,613
مدال‌ها
13
  • #7
من همه چیز خوارم با هرچی بگن باهاشون مسابقه میزارم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : Zhina

Parinaz_ask

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
456
پسندها
12,393
امتیازها
32,573
مدال‌ها
16
  • #9
کلا سر همچی تا الان باهمه مسابقه دادم!
همیشه هم‌ اول شدم!حالا خنده دار ترینشو میگم:
یه بار با دختر عمم و پسر عمم رفته بودیم فست فودی!
آخ چشمتون روز بد نبینه...پسرعمم همش بهم میگفت که تو نمیتونی ۸ تا پیراشکی رو با هم بخوری و خلاصه از این چرت و پرتا!
منم بهش گفتم جرات داری ۸ تا پیراشکی سفارش بده ببینم کی میبره!
آخ ۷ تارو به روز خوردم...هشتمیش دیگه نمیرفت پایین!
بهش گفتم من میرم حداقل کمی قدم بزم بعد بیام اینو بخورم...
اون ۶تاشو بیشتر نتونست بخوره..خخ..
تا رفتم ۵ دقیقه قدم زدم دیدم دوتارو خورده!
مثلا مثلا برد!
ولی بعدش از زیر زبونش کشیدم که گفت برده انداختشون تو سطل آشغال!
یعنی دلم خواست خفش کنم!
 
امضا : Parinaz_ask

Saba Abbasi

طراح انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,561
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
  • #10
ماکارونی:30:
 
امضا : Saba Abbasi
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا