- ارسالیها
- 7,921
- پسندها
- 55,471
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 56
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #1
من بُغضی سنگینم که گریه در گلو کنم
من آهی غمگینم چو مرغ در قفس که مُردن آرزو کنم
اینجا سرد است و باران زده به کوچه های غم
تا من پَر سنگینم چگونه آسمان پیاده جستجو کنم
عمریِ که من با چشماش خواب غم میبینم
خیلی وقته توو تنهاییم با خدا میشینم
بسه دیگه ای زمونه یارِ ما بنگر چگونه
زده آتش به قلب این خونه
بسه دیگه ای زمونه کاش بره غصه ز خونه
چیزی نمونده از این دیوونه
عشقش معمای عجیبی است
چشمان شهلایش فریبی است
دل را به عشق سینه سوزش مبتلا کرد
اینگونه دل آتش زد و تنها رها کرد
عمریِ که من با چشماش خواب غم میبینم
خیلی وقته تو تنهاییم با خدا میشینم
بسه دیگه ای زمونه یارِ ما بنگر چگونه
زده آتش به قلب این خونه
بسه دیگه ای زمونه کاش بره غصه ز خونه
چیزی نمونده از این دیوونه
من آهی غمگینم چو مرغ در قفس که مُردن آرزو کنم
اینجا سرد است و باران زده به کوچه های غم
تا من پَر سنگینم چگونه آسمان پیاده جستجو کنم
عمریِ که من با چشماش خواب غم میبینم
خیلی وقته توو تنهاییم با خدا میشینم
بسه دیگه ای زمونه یارِ ما بنگر چگونه
زده آتش به قلب این خونه
بسه دیگه ای زمونه کاش بره غصه ز خونه
چیزی نمونده از این دیوونه
عشقش معمای عجیبی است
چشمان شهلایش فریبی است
دل را به عشق سینه سوزش مبتلا کرد
اینگونه دل آتش زد و تنها رها کرد
عمریِ که من با چشماش خواب غم میبینم
خیلی وقته تو تنهاییم با خدا میشینم
بسه دیگه ای زمونه یارِ ما بنگر چگونه
زده آتش به قلب این خونه
بسه دیگه ای زمونه کاش بره غصه ز خونه
چیزی نمونده از این دیوونه