- ارسالیها
- 1,765
- پسندها
- 17,117
- امتیازها
- 46,373
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #1
ساعت سه و نیمه شبه
من بیدارم وقتی خوابن همه
صدایه تیک تیکه
ساعت ترسی که تو وجودمه
یه حسی باز من و سمت پنجره کشوند
یه خونه و خیابونی که تو خاطره موند
دارم از نفس میوفتم دلم هوات و کرده
دست تو دسته من نیست
دست من سرده سرده
کاش اینجا بودی یه ذره فرق داشت
یه ذره آدم امید داشت به فرداش
با اینکه تو با اونی این دلم سر کرد
به خاطر منم شده یه لحظه برگرد , برگرد
گله نمیکنم پایم نشد خودم ساختم آیندش و
من یه دیوونم که بعد رفتن اون آدم نشد
فقط یکم نگرانم نگرانه اینکه خوبه حالش
زندگیش الان رویایی هست یا شب گریه و صبح خیسه بالش
بعد باز نگرانم نگران واسه خوشحالیاش
منم یه جور سر میکنم فقط اگه بدونم خوشحالی باهاش
کی فکر میکرد منه مغرور اینجوری داغون شم تو چند هفته
میدونم دیگه امیدی نی وقتی حتی اسمم و یادت...
من بیدارم وقتی خوابن همه
صدایه تیک تیکه
ساعت ترسی که تو وجودمه
یه حسی باز من و سمت پنجره کشوند
یه خونه و خیابونی که تو خاطره موند
دارم از نفس میوفتم دلم هوات و کرده
دست تو دسته من نیست
دست من سرده سرده
کاش اینجا بودی یه ذره فرق داشت
یه ذره آدم امید داشت به فرداش
با اینکه تو با اونی این دلم سر کرد
به خاطر منم شده یه لحظه برگرد , برگرد
گله نمیکنم پایم نشد خودم ساختم آیندش و
من یه دیوونم که بعد رفتن اون آدم نشد
فقط یکم نگرانم نگرانه اینکه خوبه حالش
زندگیش الان رویایی هست یا شب گریه و صبح خیسه بالش
بعد باز نگرانم نگران واسه خوشحالیاش
منم یه جور سر میکنم فقط اگه بدونم خوشحالی باهاش
کی فکر میکرد منه مغرور اینجوری داغون شم تو چند هفته
میدونم دیگه امیدی نی وقتی حتی اسمم و یادت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.