مسموم سم کینم، حالی خراب دارم
ازجوراین زمانه، دیده پرآب دارم
آهم شده جگر سوز، پیچم زدرد برخود
ازدست همسر خود، قلبی کباب دارم
دور از مدینه هستم، همچون پدرغریبم
تنها وبی حبیبم، مـن اضطراب دارم
در دوره ي جوانی، عمرم بسر رسیده
قصد رحیل را در، عهد شباب دارم
هجر مـن وپدرجان، دیگر تمام گشته
بر دیدنش بـه جنت،اینک شتاب دارم