دنباله دار ویژگی های دختر نقش اصلی رمان ها...نخونی از دستت رفته ها.

[BARAN_B]

عزیزان رعایت ادب!

 

[لآجِوَرْد]

عاو حرص خوردنتو درک میکنم کلی گفتم منظورم با ادم خاصی نبود ولی نوشته های بدشون با جزئیات داره تکرار میشه اینجا

اوهوم دقیقا، حالا همه نه نهایتاً دوسه نفر

 

[زهرا ادیب]

اینکه درست ولی نباتی، من نظر قبلیت رو خوندم. به نظرم تا حدودی درسته. ولی میدونی حتی اگر هیچ انسانی کامل نباشه باز هم نباید وجهه‌ش رو خراب کرد. من به سبب همین جور رمان‌ها که وجهه‌ مذهبی‌ها رو خراب کردن کلی طعنه شنیدم و تیکه خوردم حتی یکبار یکی بهم گفت(از این عشقیایِ زیر چادر مشکی هستی؟)
سنتی بودن و نشون دادن محدودیت ها و اجبار خانواده، با خراب کردن وجهه یک شخص جلوی عموم فرق میکنه. مثلا یک بار یه رمانی خوندم، طرف هر غلطی میکرد آخرش همه میگفتن مذهبیه، یا مثلا یک جوری مسلمون‌ها رو بد جلوه میدن که خودمم تعجب میکنم اینا رو از کجا آوردن. حیف واقعا، حیفِ اسلام که وجهه‌ش به دست هر کس و ناکسی خراب میشه، کسی نیست هم بگه اگه من مشکلی دارم،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[لآجِوَرْد]

کوثری درس میگی ولی من گفتم فرق بذاریم بین مذهبی و سنتی و کسی که ظاهرش مذهبیه ولی از مذهب چیز زیادی نفهمیده اخرشم گفتم باید تو داستانا راهکار نشون داده بشه برای این مشکلات

درسته. گفتم که با نظرت موافقم اما با نوشته های بعضی دوستان به شدت مخالفم، چون جای راهکار و راه حل بیشتر و بیشتر غرق در این چیزا میکنن آدم رو و اسلام رو بیش از پیش خراب میکنن. آخرش هم نه میگن سنتیه، نه میگن مذهبی نما فقط میگن مسلمونه و مذهبی، حالا انگار استغفرالله خدا گفته مشکلی نی با دوست پسرت بری بیرون که اینا اینو مینویسن آخرش میگن مذهبیه، در حالی که ما فقط یه چادر اون وسط دیدیم، که هی پسره میاره بالا بو میکشه میبوسه.

 

[لآجِوَرْد]

منم از یه طرف دوس دارم این رمانارو بخونم تا مث شماها اشنا بشم بیام نقد کنم ^ ^ از طرف دوس ندارم براشون وقت بذارم.

نخونی بهتره، چون جز اعصاب خوردی چیزی نداره.
واقعا وقت تلف کنیه به قول خودت وقت الکی هدر میشه، چیز آموزنده‌ای هم ندارن.
نمیشه گفت همشون‌، اثر فاخر هم داریم، رمان‌هایی که ارزش خوندن دارند ولی..اون ها هم به سبب همین رمان‌ها دیگه خواننده آنچنانی ندارن.

 

[لآجِوَرْد]

نخونم حس می کنم از مرحله عقبم ممنون میشم یه چندتا از اون خیلی خزا پی وی معرفی کنی

چشم عزیزدلم، بخون بعد همه‌ی دق دلیتو بیا اینجا خالی کن

 

[._.Negar]

اتفاقا من یه همچین رمانی خوندم قبلا

اسمشون که شهلا و غلام نبود

 

[._.Negar]

تازه جالبش اینجاست قیافه دختره رو موقعی که از خواب پا میشه یه جوری تعریف میکنن که آدم میگه کاش همیشه اینجوری باشه.
نه موهاش به هم ریخته‌س. نه صورتش پف کرده. اصلا خدایی، صورتش خوشکل مشکله.
پس اونایی که وقتی از خواب پا میشن عین فراری‌های آمازونی‌ن رو کی میگیره!

من اصن بعد از خوندن اینا وقتی از خواب پا میشدم افسردگی میگرفتم /: فک میکردم همه خوشگلن فقط من موقع بیدار شدن زشتم :|
زور میزدم شبا صاف و مرتب بخوابم موهامم میدادم یه طرفم /: نیم ساعت بعد تو خواب میگفتم گور بابای خوشگلی و مثه ساعت شروع به چرخیدن میکردم :| و صبحم مثه همیشه زمزمه یا ابلفضل از داداشم به گوش میرسید :|

 

[._.Negar]

ارهههههههههههه

فندوم شهلا غلامیااااا یههههه

 

[._.Negar]

یک رمان خونده بودم دختره با شخصیت اصلی پسر کلی ماجرا براشون اتفاق می افته بعد دقیقا اخرهاش یک پسر از ناکجا اباد پیدا میشه و دختره باهاش ازدواج میکنه. پسره هم با یک دختره دیگه

ولی شهلا و غلام نمیشن