- ارسالیها
- 1,426
- پسندها
- 8,974
- امتیازها
- 31,873
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #1
ز دور ندا داد برادر
برده اند سر و دست و تنم را
بستند به ناحق ره حق را
کشتند گلوی نفسم را
دستی که بدادی به خدایت
دستان خدا بود بریدند
آن دست ببرد سر حق را
خشکانده همه کار و کسم را
بی دست به دیدار خدا شو
خود م**س.ت به دیدار خدا شو
سیراب شوی از بر معبود
من نیز شکستم قفسم را
هر آنچه که دلبستگیم بود
از بند دل و جانِ برادر
دادم به رهش جانم و حتی
فرزند صغیر نورسم را
من تا چه خواهم که نیارزد
تاجی که پر از نخوت و رنگ است
من در پی حق آمده بودم
وقتی کشانم هوسم را
گر باز بیایم به زمانت
گر باز کشانند به تیغم
تقدیم کنم جان و سرم را
تعظیم کنم دادرسم را
لبخند نیامد به لبانم
از فتنه ی گردن به جرسها
رو ترش کنم اهل هوس را
عباس بداند هوسم را
هر بار بیاید شب هجران
در گور بلرزد تن شیطان
افتاده ز چشم نور...
برده اند سر و دست و تنم را
بستند به ناحق ره حق را
کشتند گلوی نفسم را
دستی که بدادی به خدایت
دستان خدا بود بریدند
آن دست ببرد سر حق را
خشکانده همه کار و کسم را
بی دست به دیدار خدا شو
خود م**س.ت به دیدار خدا شو
سیراب شوی از بر معبود
من نیز شکستم قفسم را
هر آنچه که دلبستگیم بود
از بند دل و جانِ برادر
دادم به رهش جانم و حتی
فرزند صغیر نورسم را
من تا چه خواهم که نیارزد
تاجی که پر از نخوت و رنگ است
من در پی حق آمده بودم
وقتی کشانم هوسم را
گر باز بیایم به زمانت
گر باز کشانند به تیغم
تقدیم کنم جان و سرم را
تعظیم کنم دادرسم را
لبخند نیامد به لبانم
از فتنه ی گردن به جرسها
رو ترش کنم اهل هوس را
عباس بداند هوسم را
هر بار بیاید شب هجران
در گور بلرزد تن شیطان
افتاده ز چشم نور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.