خواستم پشتت باش مثل یه کوه ولی ازش سو استفاده کردی.
تهدید کردی خواستی به زور چیزیو داشته باشی که متعلق به یه نفر دیگه بود.
همیشه کمکت کردم ولی حرمت شکستی.
نمیخواستم باهات بد حرف بزنم چاره ای دیگه ای برامنذاشتی.حرفام مثل یه بغض بیخ گلوم گیر کردن نمیتونم به هیچکس بگم انقدری هم ازت دورم که دیگه نمیتونم بیام و رو در روت وایسمبگم درحقت چه بدی کردم که اینطوری جواب خوبیامو دادی.
رو سر خوب بودنت قسمجونمو خوردم.اما تو چیکار کردی........
خیلی چیزارو نمیشه گفت ولی حداقل این طوری خالی شدم.