- ارسالیها
- 2,605
- پسندها
- 64,904
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 50
- نویسنده موضوع
- #1
سلام، نظرات و پیشنهاداتون درمورد رمان خفته در کالبدها رو در این تاپیک به اشتراک بگذارید.
سلام فاطمه جان
خودت که دیگه میدونی، طرفدار دوآتیشهی رمانتم. تنها رمان ترسناکیه که خوشم اومده و دنبال میکنم اون هم تنها به دلیل کلیشهای نبودن اتفاقات. خیلی رمانها هستن که خب توی خونه جن یا روح سرگردان هست و افراد اون خونه رو اذیت میکنن و رمان تو هم یک وجه اشتراک با این جور رمانها داشت اما به قدری اتفاقات جذاب و تازه بودند که به هیچ عنوان کلیشهای قلمداد نمیشد و تازه جوری بوده که تگ ویژه گرفته.
من واقعا رمانت رو دوست دارم و خودت رو هم، امیدوارم سریعتر پیش بره تا من همش تو خماری نمونم.
به امید موفقیتهای بیشتر برای تو
سلامی مجدد قشنگم.سلام جانِ جانان.
تا الان فکر میکردم طرفدار رمانهای ترسناکی که خفته رو هم دنبال میکنی، الان که فهمیدم تنها ترسناکیه که دنبال میکنی رو ابرام
بودنت قشنگه.
خماری هم بخشی از زندگیه، نیاز داریم بهش
سلامی مجدد قشنگم.
نه اصلاً، چون همیشه کلیشهاین و کپی از هم دیگهان، بیشتریا هم که کپی برابر اصل فیلمهای ترسناک که بدجور پایشونم.
فدای تو بشم قشنگترین، بودن تو کنارمون، برای ما باعث افتخاره و به شدت خوشحال کننده عزیزم
اینکه صد در صد ولی من صبور نیستم، بیشتر رمانهارو چون پارت پارتِ دنبال نمیکنم تا تموم که شدن بخونم و مجبور نباشم تو خماریشون بمونم:)
سلام:
رمانت خیلی عالیه. مخصوصا قلمت!
ولی چندتا اشکال دیدم که فکر میکنم اگه بهت بگم، به پیشرفت قلمت کمک میکنه.
بعضی از جاهای داستان، هیجان نداشت؛ با اینکه اتفاق هیجانانگیزی رخ داده بود.
مثلا وقتی کلید از جیب لباس باباش افتاد، باید یه حالتی رو براش توصیف میکردی. ولی فقط گفتی از روی زمین برش داشتم و... .
مثلا میتونستی یکی از حالتهای زیر رو براش بنویسی:
تعجب: با دیدن کلیدی که از جیب کاپشن بابا افتاد، تعجب کردم! پس چرا هرچی گشتم نتونستم پیداش کنم؟ ای وای که چهقدر حواسپرتی گندم!
خوشحالی: همینکه کاپشن بابا رو گذاشتم توی جالباسی، کلید زنگزده و عجیبی (یا مثلا: کلید طلاییرنگ، با طرحهای پیچ در پیج و سلطنتیمانندی)، از جیب پشتی لباس بابا،...