متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان رقص روی آتش |~ßΛD GIŔĿ~/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Farzaneh.Rezvani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 360
  • کاربران تگ شده هیچ

Farzaneh.Rezvani

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
701
پسندها
11,111
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
279534

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «رقص روی آتش» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از جمله تغییر موضوع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Farzaneh.Rezvani

لآجِوَرْد

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
647
پسندها
26,547
امتیازها
44,673
مدال‌ها
20
  • #2
پست پنجم
همه با ترس و تعجب نگام می‌کردن، گاهی هم پچ پچشان اونقدر بلند بود که می‌تونستم بشنومش!(نیاز به توصیف هست. بهتره تا مکان، اتفاقات‌، واکنش‌ها و احساسات دقیق‌تر توصیف بشه. تمامی افراد موجود با نگاهی که ترس از اون چکه می‌کرد و تعجبی که در نی‌نی چشم‌هاشون به پرواز دراومده بود، بهم خیره شده بودن و در حالی که از سر راه کنار می‌رفتند، باهم پچ‌پچ می‌کردند. صداشون اون‌قدر بلند بود که به گوش من هم می‌رسید و بهت در وجودشون رو برام معلوم می‌کرد. من امّا با خونسردی تمام، در حالی که به روشون پوزخند می‌زدم با نگاهی خیره به جلو و ابهتی که از سر و روم می‌چکید به سمت در کاخ سفید گام برمی‌داشتم. قدم‌هایی محکم که به دلیل برخورد پاشنه‌های کفشم به سنگ‌فرش(حیاط/باغ و...)صدای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : لآجِوَرْد

لآجِوَرْد

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
647
پسندها
26,547
امتیازها
44,673
مدال‌ها
20
  • #3
پست ششم
آبتین( نام آبتین بهتره توی یک پرانتز قرار بگیره.)
یعنی چی گذشته؟ چرا از فعل گذشته واسه مادرش گذاشت(توجه کن که آذر بین حرف‌هاش، از مادرش هیچ اسمی نبرده بنابراین آوردن این جمله میون حرف‌های ذهنی آبتین، کاملاً بی‌معنیه!)
کلی سوالایی که بی‌جواب بود تو ذهنم همین جوری معلق مونده بودن.(بهتره هیزم آتیش رو بیشتر کنی!
یعنی چی گذشته؟ مگه توی گذشته چه اتفاقی افتاده که اون میگه گذشته! اصلاً چرا این‌طور عصبانی شد، مگه پدر چه حرف اشتباهی زد که مستحق این عصبانیت و رفتن بود! چه چیزی هست که پدر نگفته و مربوط به گذشته‌ی این دختر هست؟ گذشته‌ای که لابد به پدر هم مربوط میشه! تموم این سوألات همراه با یک علامت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : لآجِوَرْد
عقب
بالا