گفتگوی آزاد بهترین خاطره خنده داری که از مدرسه دارین چیه؟

  • نویسنده موضوع MOBARAKEH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 146
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MOBARAKEH

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/20
ارسالی‌ها
851
پسندها
9,375
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
17
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
بهترین خاطره ای خنده داری که از مدرسه دارین چیه؟تعریف کنین یکم بخندیم :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3: :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3: :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3:
 
امضا : MOBARAKEH

Dark color

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
16/9/20
ارسالی‌ها
582
پسندها
3,424
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • محروم
  • #2
والا خاطره خنده داری ندارم.
ی بار سره کلاس ریاضی داشتم می رفتم پای تخته، پام به جا میز بود حواسم نبود بلند شدم نزدیک بود بیوفتم که خودمو گرفتم، پام پرس شده بود از شانسم معلم و بیشتری ها نفهمیدن، دوستام دیدن که داشتن می خندیدن :22:
 
امضا : Dark color

(Luna)

منتقد آزمایشی کتاب
منتقد آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
1,861
پسندها
12,099
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
سطح
20
 
  • #3
خنده‌دار....
یه بار سر کلاس ریاضی بودیم، معلم رو من خیلی گیر بود. هی میگفت برام چایی بیار.دیگه بعد سه بار براش فلاسک بردم خودش بریزه.
بچه‌ها از خنده ترکیدن، معلمه از عصبانیت
 

zariii_

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/10/20
ارسالی‌ها
36
پسندها
66
امتیازها
103
مدال‌ها
1
سن
21
سطح
0
 
  • #4
من اصولا وقتی رمان میخونم تو ذهنم اون رمان رو خ تغییر میدم و ازتوش کلی رمان جدید درمیارم.یه بار یادمه کلاس نهم بودم بعد سر کلاس نشسته بودم همینجوری تو فکر اخرین رمانی که خوندم بودم اسم شخصیت اصلی رمان هم امیر بود. حالا دوست صمیمیم هم همش کرم میریخت نمیذاشت تمرکز کنم منم عصبی شدم و داد زدم امیییییر نکنننن:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:خلاصه از اون روز سوژه بچه ها شدم و یکی از دوستامم تا اخر سال امیر صدام میزد.
 

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,342
پسندها
27,581
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • #5
واییییی نگو یاد اون روز افتادم که پونز گذاشتم رو صندلی دبیرمون بعد وقتی پدرش دراومد گرفت رفیقمو اینقدر کتک زد که نگو فک کرد کار اون بوده :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : A.Hamzeh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا