متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان من پریا نیستم|نبات/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 409
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «من پریا نیستم» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • #2
نقد همراه رمان هشتمین کاج(نام قبلی: من پریا نیستم) توسط شورای نقد
پست#۳
من پریا هستم؛ یعنی بودم! یک نوجوون که مثل خیلی از همسن و سال‌های خودم زندگیم خلاصه می‌شد توی گوشی و کتاب‌های مدرسه و البته دوستام.(آغازی که شخصیت بی‌پروا خودش رو معرفی می‌کنه و از خلقیاتش میگه، نه تنها جدید نیست بلکه مطلوب هم نیست! صحیح‌تر اینه که مخاطب در روند رمان اشخاص رو بشناسه تا براش ماندگار باشه، این‌که رمان اجتماعیه یک شروع ملو با توصیفاتی زیبا و یا شروع یک معضل و هر چیز دیگه که خلاقیت نویسنده توش موج بزنه، می‌تونه آغازی مطلوب و جذاب بسازه) دختری که عقایدش با مامان و باباش فرق می‌کرد و گاهی هم از نصیحت‌هاشون کلافه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • #3
پست#۴
بعدش هم همه‌شون بلند خندیدن و من هم کنارشون نشستم و اینطوری(این‌طوری) شد که به گروه دوستی اون‌ها یعنی دنیا ( همون دختر سبزه)، درسا ( دوستش)، الین و مهتاب و نازنین، اضافه شدم.(خیلی سریع دارید پیش می.رید، احساسات و حالات هم مجهوله، مکان رو هم توصیف کنید و جو مدرسه رو)
بعد از صف و سخنرانیِ خانم مدیر، معاون به صف ما نگاه کرد و گفت:
-‌ آروم برید کلاس هفتم بِ، سر و صدا و بدو بدو هم از کسی نشنوم ها!
به سالن که رسیدیم یک‌هو درسا گفت(طرز بیان رو توصیف کنید):
- بچه‌ها بدویم جا بگیریم!
با دو رفتیم کلاس و سه تا میز آخر ردیف وسط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22
عقب
بالا