متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان یه لحظه نگام کن | sepideh13/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 317
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «یه لحظه نگام کن» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] bahareh.s

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #2
بسم تعالی
نقد همراه رمان یه لحظه نگام کن. پارت‌های هفتم و هشتم.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #3
با نادیا پیاده شدیم و همون‌موقع به مازیار برخلاف‌ میل باطنیم‌ تعارف کردم که بیاد تو؛(جمله‌بندی‌ کمی ایراد دارد. با نادیا پیاده شدیم و من برخلاف میل باطنیم، خم شدم طرف شیشه‌ی ماشین و به مازیار گفتم:
_ بفرمایید داخل.)

البته تو دلم به خودم‌ بد و بیراه می‌گفتم (که حالا خاک‌ بر سر خیلی حوصله‌ش رو داری که دعوتش‌ می‌کنی،) اشتباه است.(که خاک بر سرت کنن، خیلی حوصله‌اش رو داری که دعوتش می‌کنی؟)
مازیار گفت:
(- نه ممنون مزاحم نمی‌شم‌ سلام دایی و زن دایی رو برسون.
[COLOR=rgb(184, 49...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #4
منم که بچه بودم(،) می‌گفتم:[اگه برام شکلات بخری(،) باهات‌ ازدواج می‌کنم(.)](علامت نگارشی نگذاشتید.)
بعدش اونم می‌گفت:[برات هم شکلات می‌گیرم‌ هم آب نباب(آبنبات)(.)](علامت نگارشی نگذاشتید.)
البته تا این‌جا مشکلی‌ نداشت(،) چون بچه بودیم‌ از روی‌ بچگی‌ یه چیزی می‌گفتیم، مشکل از اون‌جایی شروع شد که عمه‌م(عمه‌ام) بهم‌ (نمی گفت)(نیم فاصله را رعایت کنید.) باران، می‌گفت عروس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night
عقب
بالا