دفترکار مجموعه فایل های MAEDEH SHAMS | گوینده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Maede Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 599
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,370
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
شروع من تویی، به نام اسمت

IMG_20201001_204553_719.jpg

در این تاپیک، پادکست‌ها و تک‌فایل‌ها قرار می‌گیرد.
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,370
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
مامان خانمی

من به مامان درون دارم!
یه مامانی که دیگه پیر شده
خودم بهش میگم مامان خانمی
هر روز صبح که می‌خواد از اتاقش بیاد بیرون، چشمش میفته به عصایی که دکتر گفته باید استفاده کنه‌. اما اون بخاطر دل همونایی که دوسشون داره، می‌ترسه که دست به عصاش بزنه.
...

نویسنده: دریا دلنواز
گوینده: مائده شمس



پ.ن: نظراتتون رو می‌تونید به صورت واکنش یا کامنت در پروفایل بهم بگید.⁦♡♡
 
آخرین ویرایش
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,370
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
ما هیچوقت دستمان به عشق نرسیده

ما نسل دوست‌داشتن های راه دور هستیم
صبح تا شب چک می‌کنیم که آنلاین شده یا نه؟
ساعت‌ها مراقب هستیم تا ببینیم
پروفایلِ خودش را عوض می‌کند؟
تا شاید عکسِ جدیدی از خودش بگذارد
و با اینکه دیگر مالِ ما نیست
مدام نگرانیم که نکند لحظه هایش را
کنارِ یک نفرِ دیگر می گذراند!
انگار به دنیا آمده ایم تا فقط از دست بدهیم
ما هیچ وقت دستمان به عشق نرسیده!

نویسنده: علی کشاورز
گوینده: مائده شمس



پ.ن: نظراتتون رو می‌تونید به صورت واکنش یا کامنت در پروفایل بهم بگید.⁦♡♡
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,370
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
هم مرگـ

حرفت همه جا هست، چه باید بکنم ...
با این همه بن بست چه باید بکنم
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند ...
مردم چه بلاها به سَرم آوردند
من عشق شدم، مرا نمی فهمیدند ...
در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

این دغدغه را تاب نمی آوردند ...
گاهی همگی مسخره ام می کردند
بعد از تو به دنیای دلم خندیدند ...
مردم به سراپای دلم خندیدند
در وادیِ من چشم چرانی کردند ...
در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند

در خانه ی من عشق خدایی می کرد ...
بانوی هنر، هنرنمایی می کرد
من زیستنم قصه ی مردم شده است ...
یک تو، وسط زندگیم گم شده است
اوضاع خراب است،مراعات کنید ...
ته مانده ی آب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,370
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
نامه‌ای به عزیز‌ترین‌تان

سلام‌ جانم!
استاد تکلیف دادہ که نامه‌ای بنویسید و بیاورید.
ترجیحا برای عزیزترین‌تان!
پیاز داغش زیاد باشد و روغنِ ادبیات از برگه‌ی نامه‌تان چکه کند.
سر کلاس بلند بلند بخوانیدش تا اشکال‌هایش را بگیریم!
چگونه باید تو را در کلمات جا کنم؟!
و چطور تاب بیاورم از دلتنگی‌هایم اشکال بگیرند...؟!
......................................................................
عذر می‌خواهم استاد! اشک باقی‌اش را مجال نداد...


نویسنده: لیلی سلطانی
گوینده و طراح: مائده شمس


پ.ن: نظراتتون رو می‌تونید به صورت واکنش یا کامنت در پروفایل بهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Maede Shams
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا