متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه بازگشتی دوباره به خانه | asal.d / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 395
  • برچسب‌ها
    color رمان
  • کاربران تگ شده هیچ

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #1
634934_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"بازگشتی دوباره به خانه" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #2
پارت 1

آروم رفتم تو آشپزخونه، قابلمه رو برداشتمو (برداشتم و) داخلش رو یه نگاه انداختم.
آخ جون ته دیگ! (ته‌دیگ) (بگو حسش چی بود، ذوق کرد و... .) یه قاشق برداشتم و رفتم به جنگ ته دیگ ها.(!) (بگو قاشق رو از کجا برداشت) (ته‌دیگ‌ها) همینجوری (همین‌جوری/همین‌طوری) که داشتم میخوردم (می‌خوردم) مامان اومد داخل آشپز خونه. (آشپزخونه)
مامان:ماریا داری چیکار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #3
پارت 2

یه نگاه به ساعت انداختم (،) ساعت 5 بعد از ظهر بود. بلند شدم و یه آبی به دست و صورتم زدمو (زدم و) رفتم پایین. وقتی از پله ها (پله‌ها) اومدم پایین یه دفعه یه چیزی محکم بهم برخورد کرد و با سر خوردم زمین.
-آی!!باعث و بانیش (بانی‌ش) هر کی بوده ذلیل شه الهی. آخ کمرم، آخ دستم.(!) (بعد از "-" فاصله بذار و علامت "!" رو یک‌بار بنویس و با کلمه‌ی بعد فاصله بده)
یه نگاه به اون ذلیل مرده یی (مرده‌ای) که بهم خورد کردم که دل‌آرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #4
پارت 3

حالا هر چی، الان که رفت میرم رمان بخونم. لبتاپمو (لپتاپم رو) برداشتمو (برداشتم و) مشغول رمان خوندن شدم.

2ساعت بعد (بین خطوط فاصله نذار، از "***" استفاده کن)

یه نگاه به ساعت انداختم ساعت 7 شبه .اوف‌! (. رو بچسبون به "شبه" و با "اوف" یه فاصله بده) هنوز که سر شبه (،) حالا چیکار کنم؟ یه آهنگ گذاشتمو (گذاشتم و) همینجوری [COLOR=rgb(44, 130...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #5
پارت 4

نیم ساعت (نیم‌ساعت) همینجوری (همین‌جوری) گذشت که صدای آیفون بلند شد.
بابا اومد. سریع بلند شدمو (شدم و) در رو برای بابا باز کردم. وقتی بابا اومد دستشو (دستش رو) گرفتمو (گرفتم و) گفتم:
-سلام بابا. (بین علائم نگارشی و کلمه‌ی بعدش فاصله بذار) (یکم بیشتر توصیف کن، سعی کن این لابه‌لاها یه توصیفی هم انجام بدی)
بابا هم صورتمو (صورتم رو) بوسید و گفت:
-سلام دخترم. (،) ماهان کجاست؟ (اینجا هم فاصله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

نهال رادان

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
757
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
سن
17
  • #6
پارت 5

20 سال قبل. بریس

راوی

با سرعت زیاد سعی در از بین بردن منبع اصلی الگلی ها میکرد.(می‌کرد) او سریع و بدون اینکه اشتباهی کند همه سیستم ها را از بین میبرد.(می‌برد)
جیمز: لیندا سریع تمومش کن. بیا بیرون وقت نداریم.
(حالت جیمز رو هم مشخص کن.مثلا بگو عصبانیه یا هول کرده و ترسیده)
لیندا: باشه الان میام. یه کم دیگه،(...) یه کم دیگه مقاومت کن الان میام.(بازم اینجا میتونستی حالت لیندا رو مشخص کنی)
جیمز:سریع دیگه وقت نداریم. الانه که اونا برسن، سریع.(اینجا هم می‌تونستی حالت جیمز رو مشخص کنی)
لیندا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نهال رادان

نهال رادان

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
757
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
سن
17
  • #7
پارت 6

20 سال بعد. تهران.

دینگ دینگ دینگ!!!!(استفاده زیاد از علائم نگارشی.یک علامت"!"کفایت می‌کند.)
-نه میخوام(می‌خوام) بخوابم فقط یه کم دیگه.
(حالت صحنه رو توضیح بده."مثلا بگو درحالی روی تخت ولو شده بودم"یا بگو"با حالت زاری گفتم")
دینگ دینگ دینگ!!!!(!)
- اه اینم هی داره دینگ دینگ میکنه(می‌کنه) میخوام(می‌خوام) بخوابم.
دینگ دینگ دینگ!!!!(!)
دستمو(دستم رو)بردم سمت گوشی که پرتش کنم اونور(مشخص کن کردم و مثلا طرف دیوار)، ولی نه گوشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نهال رادان

نهال رادان

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
757
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
سن
17
  • #8
پارت 7

رفتم تو کلاس و پیش دل‌آرا نشستم.
دل‌آرا: (":" باید با فاصله از هم جدا بشن.)سلام ماریاجون. اونجا چی شد؟
من با گیجی گفتم: (":" با کلمه ی بعد یک فاصله و با کلمه ی قبل فاصله ای ندارد.)چی چی شد؟ چی داری میگی(می/نمی باید با کلمه‌ی بعد نیم فاصله داشته باشند.مثلا نمی‌کنم/چی می‌گی. و از این دسته کلمات و فعل ها)؟
دل‌آرا: (فاصله) چقدر تو گیجی(!)یعنی نفهمیدی آیهان کمکت کرد؟
-(بین علامت"-" و کلمه‌ی بعدی یک فاصله دارد.)خب آره، که چی. وللش به درس گوش بده
دل‌آرا:اه ضد حال،[COLOR=rgb(98, 255...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نهال رادان
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] sogol~R

نهال رادان

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
757
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
سن
17
  • #9
پارت 8

زمان حال. بریس



گوشیمو(گوشیم رو) گذاشتم رو میز و خودم رو تخت ولو شدم.

خیلی خسته بودم، رایا مجبورم کرده بود براش تحقیقش رو انجام بدم. چون آتو دستم داشت و نمیخواستم(نمی‌خواستم) به مامان بابا بگه. دختره ی(دختره‌ی) خبرچین. کلا همه دخترا خبرچینن یعنی هیچی نمیشه(نمی‌شه)بهشون بگی وقتی چیزی ازت میخوان(می‌خوان) اگه بهشون ندی از قدرت خبر چینی شون بر علیت(علیه‌ت) استفاده میکنن(می‌کنن) واقعا که موجودات عجیبی هستن.

فکر کنم الان باید برگشته باشه از خونه دوستش، اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نهال رادان
عقب
بالا