این درد هجران است که تو تنها می شوی.
درد عشقِ خوبان است و تو رسوا می شوی.
این چنین نیرنگ زیبایی میزند این عشق.
اما در اخر آشکارا است که تو لیلا می شوی.
آنچه ز لیلی و مجنون و شیرین فرهاد گفتهاند.
قصه ای بیش نبوده است و تو دریا می شوی.
دردی دارد این عشق ز مهر و الفت که مپرس.
درمان نداشته است که تو مبتلا می شوی.
گر فکر تو این است که سمتش نروی.
بیهوده تلاشی است و تو اغوا می شوی.