متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان مادرانه | گل رز / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 442
  • کاربران تگ شده هیچ

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #1
690221_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"مادرانه" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,335
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #2
نقد همراه رمان مادرانه
#پست_یک
منتقد:
Łacrîmosã faezeh_mir


امروز در تاریخ ۱/۱/۹۵ در ساعت ۸ صبح سال تحویل می‌شود.. .
(حس و حالش از امروز را بیان کنید
امروز عیده و کارکتر باید عواطفش رو نسبت به امروز نشان بده)

الان ساعت ۷:۳۰ وقت دارم برای لباس عوض کردن ،(علائم نگارشی، باید متصل به کلمه‌ی قبل و فاصله‌دار با کلمه‌ی بعد باشند) به سفره هفت سین کوچکم نگاهی می‌ندازم همه چی کامل هستش.
(بهتر می‌توانستید عمل کنید، مریم از دیدن هر سین چه احساسی دارد؟! تصمیم می‌گیرد امسال مثل سبزه با طراوت باشد، مثل ماهی در محبس؟ یا برای اینکه امسال حضور عشق را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,335
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #3
نقد همراه رمان مادرانه
#پست_دو
منتقد:
Łacrîmosã faezeh_mir


رفتم تو آشپزخونه بابا(رو) دیدم داشت(که) چایی می‌ریخت. آروم نگاهش کردم دوست نداشتم پیر بشه رفتم بغل دستش ایستادم باز هم دقیق صورتش رو آنالیز کردم در ریش‌های بلندش چند تار مو سفید پیدا کردم، دلم گرفت از پیر شدن باباجونم ...(سه نقطه‌ها هم متصل به کلمه‌ی قبل و فاصله‌دار با کلمه‌ی بعد باید باشد) .
(طوری بنویسید که خواننده دقیق تصّور کنه که مریم با دیدن چهره‌ی شکسته‌ی پدرش چه احساسی دارد)
برای مثال:
+ بی‌صدا به تماشای بابا کنار اُپن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,335
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #4
نقد همراه رمان مادرانه
#پست_سه
منتقد:
Łacrîmosã faezeh_mir


چشمام(چشم‌هام رو) باز کردم ساعت ۱۰ صبح بود از ۸ خوابم رفته بود،(بهتره بنویسید از ساعت ۸ خواب بودم، یا ۸ ساعت خواب بودم) بلند شدم ماهی که مرده بود رو با شیشه خورده‌های تنگش جمع کردم میزم دستمال کشیدم تا(اینکه) گوشیم زنگ خورد... .
(کی بهش زنگ زده؟! حالتش از دیدن اسمی که روی موبایلش افتاده چیه؟! شاده، ناراحته، عصبانیه، ترسیده؟! بهتره ذکر کنید)
- بله؟
(حالت صحبت کارکتر را فراموش نکنید)
- تو...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,335
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #5
نقد همراه رمان مادرانه
#پست_چهار
منتقد:
Łacrîmosã faezeh_mir


از روزی که با رئیس حرف زدم یک سال گذشت. تو این یک سال با افسانه منشی شرکت دوست شدم و خیلی تو پیشرفت کار کمکم کرد.
(یک ذره بیشتر از این یک سال حرف بزنید، مریم کارش رو دوست داره؟، با رئیس مشکلی نداره؟)
شب تولدم با خانواده رفتیم بیرون.
قبل از دیالوگ حالت‌ها را فراموش نکنید
(مریم تولدشه! با ذوق میگه؟ از پکری بسیار دلش بیرون می‌خواد؟)

- مامان امشب تولدمه بریم بیرون؟
(عکس‌العمل مادرش را ذکر کنید)
از ظاهر مادرش توصیف کنید.
داره چیکار می‌کنه؟ چه حالتی نشسته؟ کجا نشسته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #6
نقد همراه رمان مادرانه
پارت پنجم

آخر تصمیم گرفتم به اون شماره‌ایی(شماره‌ای) که افسانه بهم داده بود(،) زنگ بزنم...(در منولوگ جمله‌ی باز استفاده نمی‌شود.) وقتی گوشی(رو) برداشت بعد از معرفی کردن خودم، آدرس خونشون(رو) فرستاد... .(جمله‌ی خود را کامل کنید.)
- کجا برم خانم؟
از کیفم آدرس رو دراوردم دادم بهش... .(توصیف کنید. مانند: کیف سفید رنگم را از سمت راستم برداشتم و آدرس رو درآوردم و بهش دادم.)
خونشون اکباتان بود، رسیدم به ساختمانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #7
پارت ششم
کمی از چاییم خوردم(و) گفتم:
- من کلا روزا(کلاً روزها) بیکارم و کاره خاصی ندارم.
نیش خندی زد گفت:(نیشخندی زد و گفت:)
- یه چیزی این وسط جامون،(جاموند.) من خودم(رو) معرفی نکردم و شما هم اصلا(اصلاً) متوجه نشدید!
- نه من... .
اومد تو حرفم(و) گفت:
- تمرکز داشتن خیلی مهمه... من امیر رسولی هستم.
با عجله گفتم:
- خوشبختم از آشنایی با شما من هم مریم کریمی هستم... .(از آشنایی با شما خوشوقتم. من هم مریم کریمی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #8
پارت هفتم
با زنگ گوشیم چشمم باز کردم(.) ساعت ۷ بود(.) کمی غلت خوردم(،) نمی‌دونم چرا دلم گرفته بود(.) اون موقع صبح فک(فکر) کنم بخاطره(به‌خاطر) این هستش که سال‌هاست کسی صبح‌ها بیدارم نمی کنه مثل مامانم و بابام و... پدرام... قطره اشکی چکید رو متکا(.) دستم(رو) گذاشتم رو صورتم(؛) با این حال قرار بود برم خونه رسولی،(ویرگول را حذف کنید و به‌جایش نقطه بگذارید.)...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #9
پارت هشتم
« روزی گفتی شبی کنم دلشادت

وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شب ها بگذشت

وز گفته خود هیچ نیامد یادت... . »



نیلوفر که راهی مهدکودک شد، منم کاری نداشتم(.) رفتم تو اتاق نیلوفر(و) مرتبش کردم،(به جای ویرگول نقطه بگذارید.) روی تخت کوچیک صورتیش نشستم(و) سرم(رو) گذاشتم رو(روی) بالشتش(و) به سقف خیره شدم،(به جای ویرگول نقطه بگذارید.) طراحی ماه و ستاره روی سقف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

Hoora_Ab

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
229
پسندها
5,412
امتیازها
20,913
مدال‌ها
11
  • #10
گل رز گل رز

نقد همراه رمان مادرانه- پست نهم
----------------------------

(نویسنده‌ی عزیز، اولین نکته‌ای که باید بهش توجه داشته باشید و همین اول بهش اشاره می‌کنم، نثر یک‌دست، استفاده‌ی صحیح از کلمات و روان بودن نوشته‌ی شماست.
به عنوان مثال، ممکنه که ما توی مکالمات روزمره‌ی زندگی بشنویم:

- خاموش کن اون تلویزیونو!
یا توی بعضی از جملات، نشانه‌ی مفعول، "را" یا "رو"، حذف بشه؛ اما وقتی شما رمان می‌نویسد، نیازه که حتی در میان محاوره‌ای نوشتن،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا