بچه مظلومی بودم و هستم
فقط زبونم برای همه دراز بود همین
یه بارم داشتم بچهی فامیلمون رو از پنجره پرت میکردم
یه بز داشتیم پوستشو کندم (خشک شده بود) بعد تیکه تیکه کندمش
گوشیهای مامان بابام همش از پنجره به پارکینگ سقوط میکرد
یه بار هم دختر داییم رو گذاشتم سر کار بیچاره کلی دنبال پرنسس گشت