بچه مظلومی بودم و هستم
فقط زبونم برای همه دراز بود همین
یه بارم داشتم بچهی فامیلمون رو از پنجره پرت میکردم
یه بز داشتیم پوستشو کندم (خشک شده بود) بعد تیکه تیکه کندمش
گوشیهای مامان بابام همش از پنجره به پارکینگ سقوط میکرد
یه بار هم دختر داییم رو گذاشتم سر کار بیچاره کلی دنبال پرنسس گشت
یه بار سر بازی معلمم به خاطر لنگ کفشی که توسط من انداخته شد با مخ خورد زمین
یه بارم سر کلاس بادکنک پر گچ کردیم یکی هم آب که قرار بود روی دوستمان بریزه که نسیب معلم بد بخت شد
شیطنتی که از همه افتضاح تر بود، خار کاکتوس رو گذاشتیم روی صندلی معلم، معلم هم نشست روش و هیچیش نشد..بیشتر ما ضایع شدیم..خخخ
یه بارم معلم شیمی که از کلاس رفت بیرون رفتیم سراغ دفترش و همه منفی هامون رو مثبت کردیم...بعدم نفهمید..خخ
کللاس ششم ابتدایی بودم وجشنواره های غذا بود وهرسال بهترین غذا رو برای دفترمیبردن منم نمی خواستم غذایی که باهزار زحمت درست کرده بودم تو شکم معلما بره گرفتم تو غذا مایع ظرفشویی ومسهل ریختم
معلک های عزیز سر از بیمارستان در اوردن ومنم از مدرسه اخراج شدم اونم دوماه