- ارسالیها
- 203
- پسندها
- 6,418
- امتیازها
- 21,133
- مدالها
- 12
2 و 8
یه شب من تا خود صبح رمان خوندم از شانس گندمم فرداش تا ساعت دو کلاس ریاضی داشتیم(همیشه خدا تا 12:30 بودیما). خلاصه من 4زنگ اصلی رو به زووووور گذروندم و فقط موند اون ریاضی ساعت آخر.
رفتم نشستم ته کلاس، هی چرت میزدم(شما فکر کن گردن تا میز میرفت پایین، میومد بالا. دهنم که نگم، بااااااز). تو اوج چرت بودم که یه نفر بلند سرکلاس گفت«شنیدی چی گفتم». چشمتون روز بد نبینه، معاونمون اومده بود سرکلاس داشته حرف میزده. منم که...
یه شب من تا خود صبح رمان خوندم از شانس گندمم فرداش تا ساعت دو کلاس ریاضی داشتیم(همیشه خدا تا 12:30 بودیما). خلاصه من 4زنگ اصلی رو به زووووور گذروندم و فقط موند اون ریاضی ساعت آخر.
رفتم نشستم ته کلاس، هی چرت میزدم(شما فکر کن گردن تا میز میرفت پایین، میومد بالا. دهنم که نگم، بااااااز). تو اوج چرت بودم که یه نفر بلند سرکلاس گفت«شنیدی چی گفتم». چشمتون روز بد نبینه، معاونمون اومده بود سرکلاس داشته حرف میزده. منم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.