قشنگ خط آخر رمان، یه "دوستت دارم" میبینیم. کل رمان دعوا و جنگ بود که برسیم به همین دوستت دارم، و خلاص -__-
***
دختره چشماش رنگی، هیکل عالی یه جور که گونی هم بپوشه بهش میاد، بدون آرایش دلبری میکنه، این دماغ ها و کوتاه ها و تپل های توی خیابون هم همهشون منم.
***
ببین حاجی،
بدون نشستن دور آتیش و گیتار زدن پسره و نگاه ریزریزکی انداختن به دختره، رمان، رمان نمیشه :[