متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار • پوکر کننده‌ترین موارد توی رمان‌ها •

  • نویسنده موضوع `Diaco
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 1,992
  • کاربران تگ شده هیچ

merry

نویسنده انجمن
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,225
پسندها
34,858
امتیازها
60,573
مدال‌ها
22
سن
22
  • #71
من می‌خوام یه رمان جدید رو شروع کنم...
یه عاشقانه‌ی آرام بین کلثوم و اصغر...
اصغر و کلثوم توی یه خونه شصت متری زندگی می‌کنن و هشت تا بچه در رده‌ی سنی یک تا هشت ساله دارن...
کلثوم بیکاره مدرسه هم نرفته و به طبع بی‌سواده...اصغرم که وانت آبی رنگ و زنگ زده داره و هندونه فروشه و سوادش هم فقط در دو دو تا چهار تاست!
روی پیشونی اصغر یه ماه گرفتگی اندازه‌ی یه کف دست هست، سیبیلاشم دسته موتوریه موهاشم فرفری عین لونه کفتره...همیشه‌ی خدا گرسنه‌س و کلثومی که بوی قورمه سبزی می‌ده نمی‌دونه که چطور باید اون شیکم گنده‌ش رو که دو متر اومده جلو رو پر کنه...
اصغر بوی عرق می‌ده و عادت داره با لنگ قرمزی که همیشه دور گردنشه، عرقش رو پاک کنه...
عاشق خوردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : merry

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
23
بازدیدها
674
پاسخ‌ها
16
بازدیدها
551
پاسخ‌ها
55
بازدیدها
1,671

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا