جای اون کسی که شب، نون واسهی خوردن نداره، سقف خونهش کمی مونده تا بریزه، صاحبخونهش دیوونهش کرده، برادر یا خوهرش مریضه، طلبکارها روی سرش ریختن، بیپولی بهش فشار آورده و کلی دردسر دیگه!
خیلی وقتها خوبه که جای این ادما باشیم تا خدا رو از چیزهایی که داریم، هزاربار شکر کنیم، همین الان، خدا رو از ته دلتون شکر کنید، که جای همچین کسایی نیستید! واقعاً زندگی سختیه! من دیشب نیمی از رمان «پولتو به رخم نکش» رو خوندم که واقعا درک ترانه، خیلی خیلی سخت بود. یه دختر بیست چهار ساله با یه برادر بزرگتر که به در و دیوار میزنن تا قرض و قولههاشون رو پس بدن و هرآن امکان بازداشت شدن برادرش هست و یه پسر، یه مرد که حیف مرد، باید بهش میگفتی نامرد؛ همهش ترانه رو مسخره میکرد. پولش رو به رخش میکشید و اذیتش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.