متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه یه دستیار می خوام. یه ایده دارم

  • نویسنده موضوع Lili.Da
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 724
  • کاربران تگ شده هیچ

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
امضا : Lili.Da
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Mavi

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
501
پسندها
13,143
امتیازها
31,473
مدال‌ها
17
  • #12
سلام.مرسی آره برای کسایی که بی تی اس رو نمیشناسن گیج کننده است مرسی از پیشنهادت
من بگی نگی بی تی اس رو می‌شناسم ولی همه که نمی‌شناسنشون
این پیشنهادی بود که به خود من هم کردند تا افراد زیادی رو وارد رمانم نکنم کم‌کم وارد کنم
 

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • #13
از روی نوشتنت معلومه عجله زیادی داری واسه پیش بردن داستان، که ممکنه از شوق زیادت یا بی‌حوصلگی باشه،انقدر عجله نکن آروم پیش ببر ،اتفاق های کوچیک و یکم طول بده،مثلا از راه فرودگاه تا هتل فقط دوخط نوشتی،میتونستی طولش بدی تا رمانت مثل فیلم و سریال واسه خواننده شرح داده بشه، مثلا توصیف ساختمون ها،خیابونا،حتی لباس پوشیدن مردم یا شلوغی شهر،موضوعی که شروع کردی جدیده اینو مطمئنم،ولی عجله نکن رمانت حیف میشه.
 
امضا : Donald

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • #14
از روی نوشتنت معلومه عجله زیادی داری واسه پیش بردن داستان، که ممکنه از شوق زیادت یا بی‌حوصلگی باشه،انقدر عجله نکن آروم پیش ببر ،اتفاق های کوچیک و یکم طول بده،مثلا از راه فرودگاه تا هتل فقط دوخط نوشتی،میتونستی طولش بدی تا رمانت مثل فیلم و سریال واسه خواننده شرح داده بشه، مثلا توصیف ساختمون ها،خیابونا،حتی لباس پوشیدن مردم یا شلوغی شهر،موضوعی که شروع کردی جدیده اینو مطمئنم،ولی عجله نکن رمانت حیف میشه.
باید بیشتر روش کار بشه بحث همین توصیف‌هاست البته باید به اینم فکر کنیم که خب این رمان برای ۳ ساله پیش هست و خب تجربه‌ی کمتری ایشون داشتن بیشتر حرف ما اینکه برای ما رمانت مثل یه فیلم باشه من مطمئنم اگه این ایرادهای توصیفی بر طرف بشه یا یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
ار همگی برای نظراتتون ممنونم ♡♡♡♡♡♡
این قسمت ویرایش میشه و دوباره اینجا گذاشته میشه با توصیفات بهتر^_^
هر وقت خواستید نظر بدید حتی توی این مدتی که در حال ویرایش هستم پیشنهادی بود با کمال میل گوش میدم
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
گایز الان‌ویرایش کردم یه چک‌کنید

شاید بهتره برم اونجا و صاحب تلفن هم پیدا کنم .یه پیام به گوشیم رسید که بازش کردم . (هی بیبی ساعت 4 منتظرتم بیا و پسرا رو ببین.)
وا نیم ساعت دیگه که ساعت ۴ میشه. بدو بدو از روی تخت سفید رنگ بلند شدم و حاضر شدم. موهای مشکی رنگم رو ساده بالا بستم و یه مانتو کاربنی پوشیدم. روبروی تنها آینه اتاق که کنار در توالت بود ایستادم و شال سفید رو روی سرم انداختم. شلوار سرمه‌ای جینی که پوشیده بودم؛ خیلی برایم بلند بود و به تنم زار می‌زد. چیزی درونم غر زد تا تو باشی با دقت خرید کنی. از اتاق بیرون رفتم و پله ها رو پایین رفتم و به متصدی هتل گفتم که یک تاکسی خبر کند. درگیر حرف پسرک پشت گوشی بودم. چه می‌گفت؟ پسرا کی هستن؟. کمی مشکوکه ولی من هنوز کنجکاوم.
_ خانوم دماوندی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
چون برای پارت ۱ زیاد بود اون رو نصف کردم تا اینجاویرایش کردم

یه چک بکنید
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
توصیفات رو بیشتر کردم
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,718
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
هروقت مطمئن شدم این پارت درسته ادامشو درست میکنم

بعد از ادامه ای که‌نخوندید براتون میذارم
 
امضا : Lili.Da
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • #20
گایز الان‌ویرایش کردم یه چک‌کنید

شاید بهتره برم اونجا و صاحب تلفن هم پیدا کنم .یه پیام به گوشیم رسید که بازش کردم . (هی بیبی ساعت 4 منتظرتم بیا و پسرا رو ببین.)
وا نیم ساعت دیگه که ساعت ۴ میشه. بدو بدو از روی تخت سفید رنگ بلند شدم و حاضر شدم. موهای مشکی رنگم رو ساده بالا بستم و یه مانتو کاربنی پوشیدم. روبروی تنها آینه اتاق که کنار در توالت بود ایستادم و شال سفید رو روی سرم انداختم. شلوار سرمه‌ای جینی که پوشیده بودم؛ خیلی برایم بلند بود و به تنم زار می‌زد. چیزی درونم غر زد تا تو باشی با دقت خرید کنی. از اتاق بیرون رفتم و پله ها رو پایین رفتم و به متصدی هتل گفتم که یک تاکسی خبر کند. درگیر حرف پسرک پشت گوشی بودم. چه می‌گفت؟ پسرا کی هستن؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
69
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
105
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
164
عقب
بالا