- ارسالیها
- 1,139
- پسندها
- 6,846
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
متن ۱
از دیدن تابلوی سبز رنگ مقابلم، فرمان ماشین را محکم در دستانم فشار دادم! (به تونل نزدیک میشوید) چراغهای ماشین را روشن و وارد تونل شدم؛ ترس بسیاری از تونل جادهها داشتم؛ اما هر بار این ترس را به جان میخریدم. من باید از این جهنم تاریک گذر تا خود را به بهشتی که باعث تسکین قلبم میشد میرساندم.
هر لحظه به نور رو به رویم نزدیکتر میشدم؛ آری من بار دیگر توانستم بر این ترس غلبه کنم.
به جادهِ پر پیچ و خم مقابلم نگاه کردم که همچون ماری بلند قلب کوه و تپهها را درهم شکافته و عبور کرده بود.
فصل پاییز بود و تمام درختهای کوتاه قامت و پهنی که در روی کوه و تپهها قرار داشتن عجیب به رنگهای سرخ، نارنجی و زرد تزیین شده بودند.
در گرمترین و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.