«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

نظرسنجی نظرسنجی مسابقه گردشگر ژانرنویس

کدوم مکان با ژانرش جذاب‌تره؟

  • متن ۱

    رای 14 48.3%
  • متن ۲

    رای 9 31.0%
  • متن ۳

    رای 10 34.5%
  • متن ۴

    رای 9 31.0%
  • متن ۵

    رای 11 37.9%
  • متن ۶

    رای 10 34.5%
  • متن ۷

    رای 9 31.0%
  • متن ۸

    رای 11 37.9%
  • متن ۹

    رای 11 37.9%
  • متن ۱۰

    رای 9 31.0%

  • مجموع رای دهندگان
    29
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #1

متن ۱
از دیدن تابلوی سبز رنگ مقابلم، فرمان ماشین را محکم در دستانم فشار دادم! (به تونل نزدیک می‌شوید) چراغ‌های ماشین را روشن و وارد تونل شدم؛ ترس بسیاری از تونل‌ جاده‌ها داشتم؛ اما هر بار این ترس را به جان می‌خریدم. من باید از این جهنم تاریک گذر تا خود را به بهشتی که باعث تسکین قلبم میشد می‌رساندم.
هر لحظه به نور رو به رویم نزدیک‌تر می‌شدم؛ آری من بار دیگر توانستم بر این ترس غلبه کنم.
به جادهِ پر پیچ و خم مقابلم نگاه کردم که هم‌چون ماری بلند قلب کوه‌ و تپه‌ها را درهم شکافته و عبور کرده بود.
فصل پاییز بود و تمام درخت‌های کوتاه قامت و پهنی که در روی کوه و تپه‌ها قرار داشتن عجیب به رنگ‌های سرخ، نارنجی و زرد تزیین شده بودند‌.
در گرم‌ترین و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
متن ۲
***
داستان بهشت منزوی
ژانر: اجتماعی

صدای انسان نمی‌آید، همانند قبل مسکوت و مهجور، از یاد رفته و منسی!
اما اصوات مبتهج و مصفای پرندگان بالای سرم، انگار که از آمدنم به هیجان آمده‌اند خوش آمد عظیمی را برایم برپا می‌کنند!
مناره‌ی بزرگی به طول هفده متر که با شاخ‌های قوچ ساخته شده‌اند، کوبش قلبم را مضاف می‌کند و مشتاقانه به سمتش کشیده می‌شوم، قدم‌هایم بلند‌تر و سرعتم بیشتر می‌شود، اما به ناگاه ساق پایم برخورد شدیدی با تخته سنگ وسط محوطه، ده متری برج، پیدا می‌کند و آخ‌ زیری مدغوم صدای پر زدن چند کبوتر می‌شود!
آخ... بمیرم از این مهجوریت غیرمستعملت شمسِ جان!
آرامگاه، خالی از سکنه و متروک افتاده! کنار سنگ قبرش می‌نشینم و با نفس عمیقی شعری از یار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
متن ۳
ژانر: رئال
بعداز رهایی از سرطان و تومورهای مغزی خیلی دوست داشتم وارد گروه‌های کوه‌نوردی بشوم و با ‏آن‌ها به جای‌جای ایران سفر کنم. پس از چند هفته تلاش و صحبت با بابا و مامان بالاخره با گروه ‏اسپرت کوهستان به آبشار پونه‌زار واقع در غرب فریدون‌شهر که منطقه‌ای سرد سیر بود رفتیم.‏
قرار بر روز جمعه بود. اولش دوباره بابا می‌خواست دَبه در بیاورد و نیاید. همه هماهنگی و ثبت‌نامش را ‏خودم با تلاش انجام دادم حتی پول آبشار که نفری 20 هزار تومان بود را پنج‌شنبه داد. هزینه ما که 5 ‏نفر بودیم 100هزار تومان شد.‏
آرش باقری که کار هماهنگی اعضای گروه را به عهده داشت بهم پیام داد که ساعت 5:30 صبح از ‏ترمینال کاوه حرکت می‌کنیم. من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
متن ۴
به نام یگانه ایزد منان

موضوع: سفر به ستاره افتاده

ژانر: #ترسناک

متن: در حال دیدن آلبوم عکس‌هایم بودم، که با دیدن عکسی محکم زیر خنده زدم. من همراه دو برادر و خواهرم کنار دره ستارگان، که خاطره‌ای قدیمی و خنده‌داری را در ذهنم زنده کرد!
درست هشت سال پیش بود که همراه خانواده‌ام به قشم سفر کردیم. آن‌زمان دختری دوازده ساله و کله‌شق بودم؛ همراه دو برادر و خواهرم تصمیم گرفتیم که به دره ستارگان که بسیار معروف و پر آوازه بود، برویم.
دره ستارگان جنوب شرقی جزیره‌ی زیبای قشم بود و حدود پنج کیلومتر با ما فاصله داشت. پس از طی این پنج کیلومتر به روستای برکه خلف رسیدیم! اول از روستا دیدن کردیم و بعد از گفت و گو با اهالی روستا فهمیدیم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
متن ۵
به نام خدای ابرها
این‌جا زمین من است؛ پاک و پر از عطر خوش!
این‌جا زمینی دیگر است؛ مهد فرهنگ و پایتخت دوم!
این‌جا همدان‌ است؛ سرزمینی پر از سرما!

در کوچه پس‌کوچه‌هایش که قدم بزنی، شهری عادی به نظر می‌رسد! شهری که زیبایی‌اش در چشم‌ها، به پاساژها و مغازه‌های پر زرق‌وبرق‌اش است! امّا، در درونش که نفوذ کنی، خواهی دید آن جوی‌بارهای همیشه روان از آب زلال را؛ خواهی دید آن سرمای سوزدار و همیشه‌گی‌اش را؛ پس قدم بزن... در پس آب‌های گنجنامه‌اش... .
نامی آشنا در هرکجای ایران زمینم! گنجنامه‌ای که محل شادی و تفریح جوانان و بزرگسالان و حتی، کودکان است! آبشار روان و سنگ‌های بزرگ در اطراف آن، جلوه‌ای دیگر می‌بخشد بر خاک سرزمین من؟!
***
خواهم به سمت میدان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
متن ۶
به نام خدا

نام متن: خاطرات
ژانر: تراژدی
محل گردشگری: باغ فین کاشان

متن:
بلیت‌ها را گرفت و گفت:
- بریم!
و خودش رفت. پشت سرش به راه افتادیم و از راهروهای باریک و زیبای باغ، گذشتیم. همان‌طور که از راهرو خارج می‌شدیم، دستم را روی دیوار کشیدم و چشمانم را برای ثانیه‌ای بستم. وارد محوطه‌ی بزرگِ باغِ فین شدیم. نفس عمیقی کشیدم و ریه‌هایم را از هوا، پُر کردم. لبخند تلخی زدم... صدایش در ذهنم پیچید:
- فرض کن بچه‌هامون بیان این‌جا، بدو بدو کنن!
اَخم ظریفی بر روی پیشانی‌ام نقش بست تا از ریزشِ اشک جلوگیری کند. چشمانم را باز کردم و به سمتِ مرضیه رفتم.
- خیلی دلم برای این‌جا تنگ شده بود!
لبخندی زد، دستم را گرفت و گفت:
- منم دلم برای با تو اومدنِ این‌جا،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
متن ۷
"به نام تو آغاز میکنم که خدایی"
ژانر : فانتزی

اون روز یکمی بی حوصله بودم ، دلم نمی خواست از رختخواب دست بکشم ؛ ولی بالاخره بلند شدم.
خیلی زود صبح شده بود ، شایدم من دیر خوابیده بودم ؛
به هر حال.
رفتم دست و صورتمو بشورم که یهو یادم افتاد که امروز قراره با خاله اینا بریم پارک گردشگری النگ دره توی شهر گرگان ؛ وقتی این فکر از ذهنم گذشت ناخودآگاه چشام از خوشحالی برق زد !.
واسه منی که عاشق پیاده روی بودم اونجا جای خیلی خوبی بود. میتونستم بین اون درختا و جنگل سر سبزش ساعتها قدم بزنم و فکر کنم.
بالاخره روز تموم شد ؛ خورشید خانم هم جاشو به ماه داد و سیاهی حاکم شد.
ساعت نزدیکای 8 شب بود که خاله اینا اومدن دنبالمون.
تو راه رفتن به اونجا بازم هیجان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
متن ۸
میدان نقش جهان ژانر: تاریخی
در روزگاری کهن، قبل از اینکه دولت صفویه به قدرت برسد، باغی بسیار بزرگ در شهر اصفهان وجود داشت. بخش میانی آن باغ را در کوشک می‌گفتند. وقتی در آنجا قدم می‌گذاشتی بناهای نظامی بسیار از دوره‌های مختلف مثل تیموریان، می‌دیدی. بعد از حکومت سلجوقیان در آن باغ جشن‌هایی ملی مانند نوروز می‌گرفتند. در آنجا حتی محکومان را اعدام می‌کردند. بعد‌ها در دوره صفویان در آن باغ ساختمان‌ها و بناهای زیادی از جمله کاخ شاه درست کردند.شاه صفویان هم با تلاش و سعی برای پیشرفت آن میدان، توانست بناهای تاریخی با معماری ایرانی در آنجا بسازد. در این میدان کتیبه‌‌هایی هم وجود داشت. حتی تا زمان دو نفر از جانشینان شاه عباس هم این بناها را تزئین و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
متن ۹
سلام

«به نام او که خالق هستی ست»
موضوع: سفر پر دردسر
ژانر: طنز
همه‌ی ماحداقل یک بار مسافرت رفتیم؛ حالا چه با خانواده چه بی‌خانواده! بالاخره از خوبی و بدی‌های سفر با خبریم ! می‌دونیم که اگه مادران گرامی نباشن و با تذکر‌های گاه و بیگاهشون، سفر رو برای ما زهر نکنند بهتر هم خواهد بود و اگه با دوستانمون بریم که دیگه معرکه است! از قضا حدود دوسال پیش، منم در یک تصمیم ناگهانی همراه مدرسه و دوستان رفتم مشهد.. سفر پردرد سر و عجیب و غریب من و دوستام از همون ابتدا داخل اتوبوس شروع شد و تا پایان سفر که موقع برکشت بود و باز هم داخل اتوبوس به اتمام رسید. . من اگه بخوام از سوژه ها و خرابکاریام با دوستام داخل مشهد براتون بنویسم به اندازه‌ی دویست صفحه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

سها~

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,139
پسندها
6,846
امتیازها
23,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
آخرین ویرایش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
506

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا