بــدشآنســـے یــعنے...

[D O N Y A]

بدشانسی واقعی اینه که آدم برنامه برای تقلب با دوستش چیده باشه ولی معلم جاشو عوض کنه این عادمو داغووون میکنه

 

[Mr.Shahin]

بد شانسي يعني : تو دانشگاه سر کلاس داري اداي استادتو در مياري ، بعد همينکه صورتتو برميگردوني ، ببيني استادت پشت سرت واستاده و داشته تمام ارهاي تو رو ميديده و دوستاي نامردتم اصلا چيزي بهت نگفتن که استاد پشت سرته .

 

[KãrMãW]

بد شانسی یعنی تو منچ ۱و۲بیاری و دست به ۶نرسه آخرم کلی نفرینش کنی:)

 

[فندق]

بدشانسی یعنی
وقتی سرت تو جیب شلوار بابای‌گرامیه یهو از راه برسه

 

[sʰᵃᵈⁱ]

بدشانسی ینی یه انفاق بدی که ازش بدت میاد سرت بیاد

 

[ارشین]

بدشانسی یعنی با بروبچ کلاس صندلیا رو جوری بچینی همه اماده تقلب معلم بیاذ جای همه رو به هم بریزه کلا نقشت بره رو هوات تف تو شاتس

 

[NEGIN_R]

بد شانسی یعنی
داداش بزرگتر نداشته باشی

 

[atiyeh]

بدشانسی یعنی از سر جلسه امتحان بلند شی بری بعدش دبیر بیاد جواب سوالی که ننوشتی رو بگه

 

[خاموش]

بدشانسی یعنی یکی از عزیز ترین های زندگیتو از دست بدی
بدشانسی یعنی بعد از کلی تلاش به هدفت نرسی
بدشانسی یعنی سر دو راهی گیر کردن
بدشانسی یعنی ندونی دلیل دلگیریت چیه
بدشانسی یعنی سلامتی نداشته باشی
بدشانسی یعنی تو این دنیا الان پوله که حکمرانی میکنه
بدشانسی یعنی از خانوادت رونده بشی
بدشانسی یعنی خوشبختی دیگران رو ببینی نتونی تجربش کنی
بدشانسی یعنی زندگی که دوست داری رو نتونی لمس کنی

 

[نگاردال]

اینکه معلومه چی میگـه....

بدشانسى يعنى

يه سوتى بدى كه شيخ حافظ شيرازى هم نتونه جمعش كنه