• بسم خالق کیوی •
سلام علیکم!
در واقع الان دقیقا کلی ساعت از 00:00 روز تولد کیویمون گذشته و ما با نیش باز از چند روز قبل مشغول پیچشش بودیم تا بلکه کاملا از چنین تاپیکی نامید بشه.
خلاصه خواستم از همین اول اعلام کنم ک حرص خوردی؟ افسرده شدی؟ فدای تکتک تارهای موهامون! دقیقا قصدم همین بود!
خب بریم برا یکم لیلی ب لالا گذاشتن گوسفندمون بعد ساعاتی افسردگی البت ک انشالله کسی لو نداده!
چندین و چندسال پیش ت همچین روزی خدا از دستش در رفت و ی گوسفندِ کیوی مدل رو انداخت ت این دنیا ک با وجودش ت زندگی ما بهمون یاد بده کاش ناشکری نمیکردیم و قدر داشتههامون رو میدونستیم...
Meshkan_Ara
یاس ازت متنفرم
خیلی خری، در معنای مصدری خری، اصلا خر بودن با تو معنا میگیریه یاسمین و این خر بودن از گوسفند بودنت چیزی کم نمیکنه، کلی فوش زشت بهت و کلی بوس بهت و دورت بگردم و اینا با پیاز داغ های فراوان... من باش ک چقدر به خاطر رفتنت ناراحت بودم-_-
گاااد یادم میفته دلم میخواد... چقدر حرص خوردم و افسرده و ناراحت و فلان بودم تا جایی که روی چمنا دارز کشیده بودم و خیره ب اسمون جمله چه روز خزیه امروز رو با خودم تکرار میکردم_-
جدای از حرصایی که خوردم و فوشایی که دادم و خلاصه همه چی؛ یاس لاو یو، با اینکه گوسفندی
اعتراف میکنم که کاملا خر ذوق شدم و همزمان که میخوام سر به تنت نباشه، دوست دارم در اغوش بگیرمت^^گااد نمید دیگه...
Meshkan_Ara
یاس ازت متنفرم
خیلی خری، در معنای مصدری خری، اصلا خر بودن با تو معنا میگیریه یاسمین و این خر بودن از گوسفند بودنت چیزی کم نمیکنه، کلی فوش زشت بهت و کلی بوس بهت و دورت بگردم و اینا با پیاز داغ های فراوان... من باش ک چقدر به خاطر رفتنت ناراحت بودم-_-
گاااد یادم میفته دلم میخواد... چقدر حرص خوردم و افسرده و ناراحت و فلان بودم تا جایی که روی چمنا دارز کشیده بودم و خیره ب اسمون جمله چه روز خزیه امروز رو با خودم تکرار میکردم_-
جدای از حرصایی که خوردم و فوشایی که دادم و خلاصه همه چی؛ یاس لاو یو، با اینکه گوسفندی
اعتراف میکنم که کاملا خر ذوق شدم و همزمان که میخوام سر به تنت نباشه، دوست دارم در اغوش بگیرمت^^گااد نمید دیگه...
Meshkan_Ara
یاس ازت متنفرم
خیلی خری، در معنای مصدری خری، اصلا خر بودن با تو معنا میگیریه یاسمین و این خر بودن از گوسفند بودنت چیزی کم نمیکنه، کلی فوش زشت بهت و کلی بوس بهت و دورت بگردم و اینا با پیاز داغ های فراوان... من باش ک چقدر به خاطر رفتنت ناراحت بودم-_-
گاااد یادم میفته دلم میخواد... چقدر حرص خوردم و افسرده و ناراحت و فلان بودم تا جایی که روی چمنا دارز کشیده بودم و خیره ب اسمون جمله چه روز خزیه امروز رو با خودم تکرار میکردم_-
جدای از حرصایی که خوردم و فوشایی که دادم و خلاصه همه چی؛ یاس لاو یو، با اینکه گوسفندی
اعتراف میکنم که کاملا خر ذوق شدم و همزمان که میخوام سر به تنت نباشه، دوست دارم در اغوش بگیرمت^^گااد نمید دیگه...