متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

فیلم‌ نامه فیلمنامه‌ ساشا | Mahi کاربر انجمن یک رمان

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #1
بسمی رب
فیلم‌نامه: ساشا
نام نویسنده: Mahi
ژانر: #عاشقانه ، #درام
خلاصه:
پسری به نام ساشا که گیر بازی روزگار افتاده و روز عقدش، همسرش جواب رد به او می‌دهد و بازیِ زندگی، با او بازی سختی می‌کند!

شخصیت‌ها:
ساشا (شخصیت اصلی پسر)، مانِلی (نامزد ساشا)، سرین (خواهر ساشا)، مهراب (دوست ساشا)، سیروان و مهربانو (مادر و پدر ساشا)
 
آخرین ویرایش
امضا : NEGIN BARZAN~

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #2
سکانس اول: (اتاق عقد، ساعت هشت و چهل دقیقه‌ی شب)
***
در آینه به صورت مانلی زل می‌زند و لبخندی بر لب می‌نشاند. گوشه‌ی کتش را کمی به جلو می‌کشد و برروی صندلی، جابه‌جا می‌شود. سرش را کمی بالا می‌آورد و تمام سالن بزرگ را زیر نظر می‌گیرد و روی عاقد ایست می‌کند.
عاقد کمی در جایش تکان می‌خورد و دفتر قهوه‌ای رنگش را باز می‌کند. گلویش را صاف می‌کند.
عاقد: بر محمد و آل محمد، صلوات!
صدای صلوات در اتاق می‌پیچد و عاقد، باری دیگر گلویش را صاف می‌کند و زیر لب چیزی را زمزمه می‌کند.
عاقد: النکاح السنتی... .
چشم‌های ساشا روی هم می‌رود و نفس عمیقی می‌کشد. دست راست عرق کرده‌اش را روی شلوارش می‌کشد و چشم‌هایش را برای لحظه‌ای می‌بندد.
عاقد: دوشیزه‌ی مکرمه؛ سرکار خانوم مانلی یوسفی، آیا به بنده وکالت می‌دهید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
سکانس دوم: (خانه‌ی پدر ساشا، ساعت ده شب)
***
سیروان به در می‌کوبد.
سیروان: ساشا؟ در رو باز کن ببینم!
ساشا نشسته برروی تخت، پای راستش را ریتمیک تکان می‌دهد و فکش را روی هم می‌فشارد. دست‌هایش را روی زانو، قفل کرده است. نفس عمیقی می‌کشد و چشم‌هایش را درون اتاق می‌چرخاند که صدای سرین می‌آید:
- داداش؟ داداش خوبی؟ داداش یه چیزی بگو!
صدای هق‌هق داخل اتاق می‌پیچد و دست‌هایش را روی گوش‌هایش می‌گذارد. حرکات ریتمیکش را سرعت می‌بخشد و صدای کوبش روفرشی مشکی رنگش به پارکت، در سکوت اتاق می‌پیچد. لبش را با زبان تَر می‌کند و آب دهانش را قورت می‌دهد. پس از چند دقیقه، صداها می‌خوابد و کم‌ترین سروصدایی در پذیرایی نمی‌ماند. اخم‌های ساشا به شدت در هم گره می‌خورد و با یک حرکت، از روی تخت بلند می‌شود. به سمت در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~
عقب
بالا