فقط آرزو میکنم بعد من مامان و بابا و دوستام ناراحت نباشن و زود فراموش کنن. بعد تو اون روز عکسای خانوادگی رو بر میدارم میرم پیش یه غریبه زار میزنم و عکسارو براش تعریف میکنم البته زار زدنم از خوشحالی هست نه ناراحتی چون آدم به یه جایی که میرسه دلش برای روز های که تا ناراحت هم بوده تنگ میشه . ولی اگه از شناس منه موقعی که دارم میرم پیش یه غریبه براش زار بزنم میوفتم سرم میخوره لبه جوب میمیرم و مرگم اتفاقی میشه