• کلاه گروهبندی یه کلاه بلند جادوگریه که کثیف و رنگ و رو رفته و نخنما شده✨
• این کلاه قدیمی متعلق به گودریک گریفیندوره که وظیفه گروهبندی جادوآموزا رو بعد از دوران بنیانگذاران هاگوارتز بر عهده داره
• شاید ظاهرش گول زننده باشه ولی میتونه به راحتی حقیقت وجودیتون رو کشف کنه و شما رو توی گروه درست قرار بده (هرچند گاهی هم اشتباهاتی کرده که به هیچ وجه حاضر نیست قبولشون کنه)
• تنها یه گریفیندوریه واقعی میتونه در موقع نیاز، شمشیر گودریک گریفیندور رو از کلاه بیرون بکشه
• هری و بقیه قهرمانان مسابقات سه جادوگر، مدلهای کوچکی از اژدها رو از داخل یک کیسه بیرون کشیدن این مدلها نماینگر اژدهایی بود که اونها باید باهاش میجنگیدن
• هری مدل شاخدم مجارستانی رو بیرون کشید. اون اژدهای کوچک بالهاش رو تکون میداد و با خشم به اطراف نگاه میکرد✨
• در جام جهانی کوییدیچ رون مدل کوچکی از ویکتور کرام رو خرید که با ابروهای در هم کشیده راه میرفت♂
• بعد از اینکه ویکتور کرام هرماینی رو به مراسم یول بال برد، هری بازوی اون مدل رو دید که کف خوابگاه پسران افتاده. ظاهرا رون اون رو شکسته بود!
• برخلاف سایر سالنهای عمومی مدرسه، کوبهی در ورودی این سالن که به شکل یه عقاب برنزیه، معمایی منطقی مطرح می کنه که شخص برای وارد شدن به اونجا باید اول به این معما پاسخ درست بده.
• این امر ثابت میکنه هرکسی بخواد وارد سالن ریونکلا بشه باید هوش لازم رو داشته باشه ✨
• مثل وقتی که پروفسور مک گونگال به راحتی معمای مطرح شده رو پاسخ داد و وارد سالن شد ( کتاب آخر ). هرماینی در سال نخست تحصیلشون گفته بود که بیشتر جادوگرا و ساحرهها از هوشمندی بالایی که ریونکلا در خودش دیده بود، بهره نبرده اند بنابراین تصمیم گرفت به جای رمز ورود، از معما استفاده کنه
• این وسایل در مراسم کریسمس مورد استفاده قرار میگیرن و شبیه ترقههای مشنگی هستن
• ولی این ترقهها خیلی جالبتر و متنوعتر هستن و اشیا غیر عادی در داخل اونها وجود داره ✨
• اشیائی که تا به حال در داخل اونها پیدا شده عبارتند از: وسایل مورد نیاز برای پروراندن زگیل خود! و کلاه فرماندهی!
• وقتی هری اولین ترقه کریسمسش رو باز کرد مثل گلوله توپ منفجر شد و دود آبی رنگ غلیظی از اون بلند شد و بالافاصله کلاه نیروی دریایی که درونش بود ترکید و چندتا موش زنده ازش خارج شدن
• بازی شطرنج جادویی درست مثل بازی شطرنج مشنگهاست با این تفاوت که مهرهها زنده هستن و باعث میشن بازی مثل هدایت نیروها در میدان جنگ به نظر برسه♟
• هری با مهرههایی که از سیموس قرض گرفته بود بازی میکرد ولی این مهرهها به او اعتماد نداشتن چون هری بازیکن ماهری نبود
• مهرهها در طول بازی با داد و فریاد اون رو راهنمایی میکردن که جز گیج شدن هری نتیجهی دیگهای نداشت. دائم میگفتن: "منو اون جا نفرست. مگه اسبشو نمی بینی؟ اون مهره رو حرکت بده. اگه اونو از دست بدیم اشکالی نداره."✨