3بیشتر بچه ها رو سرکار میزاشتم خداراشکر اکثرشونم دوس پسر داشتن(نقطع ضعفففف) البته زیاااااد معلما رو هم مسخره میکردم
بعد در مورد 4 خب هر وقت میخواستن ما رو از مدرسع خارج کنن برای تحقیق مسابقه یا چیزای دیگع امضا میخواستن ما هم کع یادمون میرف بع والدین بگیم رضایتنامه رو امضا کنن منه بزرگوار هم برای خودم امضا میکردم هم برای بچه ها- ماشالع یع امضاهایی میزدم کع مقامش از مقام امضای رییس جمهور هم بالاتر بود
خب در مورد 6 میرفتم مدیر ارجمندم را ایسگا میکردم کع خانوم ما میگرن داریم الان سرم دارع میترکع چشام دارع سیاهی میرع و اینا اونم قبول میکرد برم خونه---دوستان فیضشو ببرین---
در مورد 7هم کلااا فوق تخصصی دارم هیچی دیع گفتم خالع بابام فوت کردن :| بعد تونستم از کلاس بت بزرگ ( خانوم ملکی ) راحت شم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.