- ارسالیها
- 1,454
- پسندها
- 6,356
- امتیازها
- 25,673
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #1
شیرین امروز بهسختی تلاش کرده تا قبل از ترک محل کارش، کاری را که برعهدهاش گذاشته بودند تمام کند و با خیال راحت به مرخصیای که مدتها در انتظارش بوده برود.
با این حال، در اواسط بعدازظهر، رئیسش با خبرهای جدیدی از راه میرسد: فردی که احتمالا ممکن است به یکی از مشتریان شرکت تبدیل شود، تماس گرفته و به خاطر اینکه شیرین یکی از بهترین مأموران فروش شرکت است، رئیسش میخواهد که فردا با این مشتری جلسه داشته باشد.
وقتی شیرین یادآوری میکند که فردا را مرخصی گرفته، رئیس از او میخواهد که برنامهاش را تغییر بدهد. او میگوید که این مشتری مهمی است و ملاقات با او کار مأموران فروشِ کم تجربه نیست و از آنجا که شیرین قرار نیست به سفر برود، دلیلی ندارد که نتواند در این جلسه حاضر شود.
خیلی از ما با...
با این حال، در اواسط بعدازظهر، رئیسش با خبرهای جدیدی از راه میرسد: فردی که احتمالا ممکن است به یکی از مشتریان شرکت تبدیل شود، تماس گرفته و به خاطر اینکه شیرین یکی از بهترین مأموران فروش شرکت است، رئیسش میخواهد که فردا با این مشتری جلسه داشته باشد.
وقتی شیرین یادآوری میکند که فردا را مرخصی گرفته، رئیس از او میخواهد که برنامهاش را تغییر بدهد. او میگوید که این مشتری مهمی است و ملاقات با او کار مأموران فروشِ کم تجربه نیست و از آنجا که شیرین قرار نیست به سفر برود، دلیلی ندارد که نتواند در این جلسه حاضر شود.
خیلی از ما با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.